1. peace shall efface the memory of this terrible war
صلح خاطره ی این جنگ وحشت زا را خواهد سترد.
2. The lapse of year will never efface that scene of ruins from my memory.
[ترجمه ترگمان]خطای سال هرگز آن صحنه ویرانی را از خاطرم زدوده نخواهد شد
[ترجمه گوگل]گذشت سال هرگز صحنه ویرانه های حافظه من را از بین نبرد
3. Shriley did her best to efface herself at parties.
[ترجمه ترگمان]Shriley نهایت تلاشش را کرد که خود را در مهمانی ها سربه نیست کند
[ترجمه گوگل]Shriley بهترین کار خود را برای از بین بردن خود را در احزاب انجام داد
4. She would have to efface herself before her visitor.
[ترجمه ترگمان]باید خود را در مقابل مهمان efface
[ترجمه گوگل]او مجبور است قبل از بازدید کننده خود خود را از بین ببرد
5. Nothing can efface the last picture I have of them from my mind.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند آخرین تصویری که از ذهنم دارم را بزداید
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند آخرین تصویر من از آنها را از ذهن من می کند
6. Time alone will efface those unpleasant memories.
[ترجمه ترگمان]گذشت زمان، خاطرات ناخوشایند را محو خواهد کرد
[ترجمه گوگل]به تنهایی این خاطرات ناخوشایند را از بین می برد
7. The lapse of year will never efface that scene of ruin from my memory.
[ترجمه ترگمان]خطای سال هرگز آن صحنه ویرانی را از خاطرم زدوده نخواهد شد
[ترجمه گوگل]گذشت سال هرگز صحنه ای از خراب شدن حافظه من را از بین نمی برد
8. Communist historians tried to efface whole segments of their nation's past.
[ترجمه ترگمان]مورخان کمونیست سعی کردند که تمامی بخش های گذشته ملت خود را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]مورخان کمونیست سعی کردند که تمام بخش های گذشته کشورشان را از بین ببرند
9. Carbon dioxide and moisture threaten to efface the Lascaux cave drawings.
[ترجمه ترگمان]دی اکسید کربن و رطوبت تهدید می کنند که نقشه های غار نشین را محو می کنند
[ترجمه گوگل]دی اکسید کربن و رطوبت موجب تخریب نقاشی های غار Lascaux می شوند
10. He could not efface the impression from his mind.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست این تاثیر را از ذهن او محو کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست تصوری از ذهنش را از بین ببرد
11. Time alone efface those unpleasant memories.
[ترجمه ترگمان] زمان تنهایی اون خاطرات ناخوشایند رو محو می کنه
[ترجمه گوگل]به تنهایی خاطرات ناخوشایند را از بین می برد
12. He would have to efface himself before his visitors.
[ترجمه ترگمان]ناچار بود خود را در مقابل مهمان هایش ناراحت کند
[ترجمه گوگل]او مجبور است قبل از بازدیدکنندگان خود از بین برود
13. Time and weather have long ago efface the inscription on the monument.
[ترجمه ترگمان]زمان و هوا مدت ها پیش روی آن نوشته بود
[ترجمه گوگل]زمان و آب و هوا، مدتها قبل کتیبه بر روی بنای یادبود ریختند
14. Its efface small rat people right among them the memory of a toy.
[ترجمه ترگمان]بوی موش کوچک در میان آن ها خاطره یک اسباب بازی را از بین می برد
[ترجمه گوگل]موش های کوچکش موش صحرایی در میان آنها حافظه اسباب بازی است