کلمه جو
صفحه اصلی

abiding


معنی : وفق کننده، پایدار، تاب اور، تحمل کننده، پایا
معانی دیگر : همیشگی، ابدی، جاودانه، برقرار، ماندگار، مانا، ساکن، وفا کننده

انگلیسی به فارسی

پایبند، وفق کننده، پایدار، تاب اور، تحمل کننده، پایا


پایدار، پایا، ساکن، وفا‌کننده، تاب‌آور، تحمل‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: abidingly (adv.)
• : تعریف: unchanging; enduring.
مترادف: constant, enduring, lasting, unchanging
متضاد: ephemeral, short-lived
مشابه: changeless, durable, eternal, immutable, indestructible, indissoluble, permanent, stable

- The butler had an abiding loyalty to his master.
[ترجمه ترگمان] پیشخدمت به اربابش وفادار بود
[ترجمه گوگل] باتلر دارای وفاداری پایدار به استاد خود بود
- My grandmother had an abiding faith in the basic goodness of people.
[ترجمه ترگمان] مادر بزرگم به خوبی مردم ایمان راسخ داشت
[ترجمه گوگل] مادربزرگ من ایمان پایدار به خیر پایه مردم داشت

• continuous, constant; fixed, permanent
state of staying or residing in a place
an abiding quality or impression is one that continues for a long time, even after the thing that produced it is no longer there.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بادوام

مترادف و متضاد

Antonyms: ephemeral, fleeting, transient


وفق کننده (اسم)
abiding

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

تاب اور (صفت)
abiding

تحمل کننده (صفت)
abiding

پایا (صفت)
abiding, stable, permanent, lasting, perennial, persistent, durable

continuing or existing for an indefinite time


Synonyms: constant, continuing, enduring, eternal, everlasting, fast, indissoluble, lasting, permanent, perpetual, persistent, persisting, steadfast, steady


جملات نمونه

1. I'm tired of your abiding complaints.
[ترجمه ترگمان]از شکایت های abiding خسته شدم
[ترجمه گوگل]من از شکایات متداول شما خسته شده ام

2. He had an abiding love of the English countryside.
[ترجمه ترگمان]او یک عشق پایدار به حومه شهر انگلستان داشت
[ترجمه گوگل]او عشق ماندگار به حومه انگلیسی داشت

3. My abiding memory of our first meeting is of a girl too shy to talk.
[ترجمه ترگمان]خاطره abiding از اولین دیدار، دختری است که از حرف زدن شرم دارد
[ترجمه گوگل]حافظه پایدار ما در اولین جلسه ما یک دختر است که بیش از حد شرم آور صحبت می کند

4. Phil has a deep and abiding love for his family.
[ترجمه ترگمان]فیل یه عشق عمیق و پایدار برای خانواده اش داره
[ترجمه گوگل]فیل یک عشق عمیق و پایدار برای خانواده اش دارد

5. My abiding memory is of him watering his plants in the garden on sunny afternoons.
[ترجمه ترگمان]حافظه وفا کننده من از او است که گیاهان خود را بعد از ظهرهای آفتابی آب بدهد
[ترجمه گوگل]حافظه پایدار من او را آبیاری گیاهان خود را در باغ در بعد از ظهر آفتابی است

6. He is an artist with an abiding concern for humanity.
[ترجمه ترگمان]او هنرمند است و نسبت به انسانیت وفادار است
[ترجمه گوگل]او هنرمند با نگرانی پایدار برای بشریت است

7. He has a genuine and abiding love of the craft.
[ترجمه ترگمان]او عشق حقیقی و وفادار به کشتی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای عشق واقعی و پایدار به هنر است

8. In fact this might be one of the abiding lessons on the tour; the need for patience and cool-headed skill.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت این ممکن است یکی از درس های abiding در این سفر باشد؛ نیاز به صبر و مهارت خونسرد
[ترجمه گوگل]در واقع این ممکن است یکی از درس های پایدار در تور باشد؛ نیاز به صبر و مهارت سرد

9. Gardiner's abiding interest in law reform changed the picture dramatically.
[ترجمه ترگمان]علاقه abiding گاردینر به اصلاح قانون، تصویر را به طرز چشمگیری تغییر داد
[ترجمه گوگل]علاقه مندان گاردینر به اصلاحات قانون تصویر را به طرز چشمگیری تغییر داد

10. Nevertheless, few literary movements have exhibited such an abiding preoccupation with establishing antecedents in order to defend and define their textual practices.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برخی از جنبش های ادبی چنان مشغولیت abiding را با ایجاد سوابق برای دفاع و تعریف شیوه های نوشتاری آن ها نشان داده اند
[ترجمه گوگل]با این وجود، تعداد اندکی از جنبش های ادبی، با توجه به پیشینه هایی که برای دفاع و تعریف شیوه های متنی آنها ارائه شده است، از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند

11. Why should law abiding citizens pay extra?
[ترجمه ترگمان]چرا باید شهروندان مطیع قانون پول بیشتری پرداخت کنند؟
[ترجمه گوگل]چرا شهروندان قانون باید بیشتر هزینه کنند؟

12. His father had an abiding interest in nature.
[ترجمه ترگمان]پدرش به طبیعت علاقه شدیدی داشت
[ترجمه گوگل]پدرش علاقه خاصی به طبیعت داشت

13. An abiding memory of Baden is the harmony of the old town.
[ترجمه ترگمان]یک خاطره پایدار از با دن هماهنگی آن شهر قدیمی است
[ترجمه گوگل]حافظه پایدار بادن، هماهنگی شهر قدیمی است

14. She had a basic and abiding belief in democratic systems.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]او اعتقاد پایه و پایدار به نظام های دموکراتیک داشت

15. The abiding informal rules are the meeting of obligations for the rest of the gang.
[ترجمه ترگمان]قوانین غیر رسمی مطیع، جلسه تعهدات برای بقیه باند هستند
[ترجمه گوگل]قوانین غیر رسمی متبحر، ملاقات تعهدات برای بقیه باند است

پیشنهاد کاربران

مستمر

مطیع، پیرو

پایدار _ همیشگی _ ماندگار

این کلمه توی جاهای رسمی استفاده میشه و عامیانه ترش کلمه ی lasting هست .

مثال :

. Phil has a deep and abiding love for his family
فیل عشقی عمیق و ماندگار به خانواده اش داره .


ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سر بزنید. میتونید لغات و اصطلاحات روزمره انگلیسی بیشتری رو همراه با مثال یاد بگیرید .
languageyar@
#لَنگویچ




کلمات دیگر: