1. quotient group
گروه بهری
2. Being rich doesn't actually increase your happiness quotient.
[ترجمه ترگمان]ثروتمند بودن در واقع بهره شادی شما را افزایش نمی دهد
[ترجمه گوگل]غنی بودن در واقع میزان شادی شما را افزایش نمی دهد
3. He trumpeted his son's high intelligence quotient.
[ترجمه صاد] او بهره هوشی بالای پسرش را جار زد.
[ترجمه محبوبه نوذری] او بهره هوشی پسرش راتحسین کرد .
[ترجمه محبوبه نوذری] اوبهره هوشی بالای پسرش را تحسین کرد.
[ترجمه ترگمان]او intelligence را به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]او فصلی هوشمندی پسرش را تحسین کرد
4. The island has a high quotient of clergymen.
[ترجمه ترگمان]این جزیره دارای بهره بالایی از روحانیون است
[ترجمه گوگل]این جزیره دارای روحانی بالایی است
5. Consequently we can use the quotient theorem to prove that is a tensor.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ما می توانیم از قضیه خارج قسمت برای اثبات این که یک تانسور است استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]در نتیجه ما می توانیم از قضیه فکری برای اثبات این که یک تانسور است استفاده کنیم
6. But be forewarned: The garlic quotient of this dish could be considered daunting.
[ترجمه ترگمان]اما هشیار باشید: خارج قسمت سیر این غذا را می توان رعب آور تلقی کرد
[ترجمه گوگل]اما باید پیش بینی شود مقدار سیر این ظرف را می توان در نظر گرفت
7. The quotient simply becomes arbitrarily large as h goes to 0.
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت به طور ساده به صورت arbitrarily به صورت h [ ۰ ] به ۰ می رسد
[ترجمه گوگل]فاجعه به سادگی به طور دلخواه به عنوان h به 0 می رسد
8. A high communal intelligence quotient does not always, It'seems, insure communal efficiency.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک بهره هوشی جمعی بالا همیشه، کارایی جمعی را تضمین نمی کند
[ترجمه گوگل]فاکتور اطلاعات کمونال همیشه همیشه اینطور نیست، کارآیی جمعی را تضمین می کند
9. Its composite index is called an intelligence quotient, in a sense reflects a person's progress.
[ترجمه ترگمان]شاخص مرکب آن، یک خارج قسمت اطلاعات نامیده می شود، که در آن، نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه گوگل]شاخص کامپوزیت آن یک فاکتور هوش است و به نوعی نشان دهنده پیشرفت فرد است
10. Entering WTO also would enlarge the extend quotient in international market, redound resource availability collocate.
[ترجمه ترگمان]ورود به سازمان تجارت جهانی، خارج قسمت توسعه در بازار بین المللی، در دسترس بودن منابع مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]ورود به سازمان تجارت جهانی همچنین می تواند تقریبا در بازار بین المللی گسترش یابد و باعث کاهش میزان دسترسی به منابع شود
11. Objective To study the features and intelligence quotient ( IQ ) of children with deficiencydisorder ( ADHD ) .
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی ها و خارج قسمت اطلاعات (IQ)از کودکان با deficiencydisorder (ADHD)
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ویژگی ها و ضریب هوش (IQ) کودکان مبتلا به کمبود اختلال (ADHD)
12. The child makes intelligence quotient determine must get the home agrees longly.
[ترجمه ترگمان]کودک با استفاده از اطلاعات هوش، باید با longly موافقت کند
[ترجمه گوگل]کودک می سازد که داده های هوش مصنوعی تعیین کند باید خانه را به مدت طولانی بپذیرد
13. Aptitude and intelligence quotient are related, and in some ways opposite, views of human mental ability.
[ترجمه ترگمان]Aptitude و خارج قسمت اطلاعات مرتبط هستند، و در برخی موارد مخالف، دیدگاه توانایی ذهنی انسان است
[ترجمه گوگل]توانایی و هوش مصنوعی مربوط به دیدگاه های توانایی ذهنی انسان است و در بعضی مواقع مخالف است
14. Of a source . Quotient of the luminous flux emitted and the power consumed.
[ترجمه ترگمان]از یک منبع Quotient شار نوری ساطع شده و توان مصرف شده
[ترجمه گوگل]از یک منبع مقدار شار نورانی که از بین می رود و قدرت مصرف شده است
15. Is all this healthy food supposed to increase my happiness quotient?
[ترجمه ترگمان]آیا تمام این غذای سالم باید بهره شادی من را افزایش دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا تمام این غذاهای سالم باعث افزایش نسبت شادی من شد؟