کلمه جو
صفحه اصلی

tempering

انگلیسی به فارسی

خستگی، ابدیده کردن، ملایم کردن، مخلوط کردن، میزان کردن، اب دادن، درست ساختن، درست خمیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• hardening of metal by heating it to high temperatures and cooling it immediately

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بازپخت - دوباره پخت
[صنایع غذایی] حالت دادن نرم کردن : در شیرینی سازی به فرایندی گفته میشود که طی آن مواد مخلوط شده برای شیرینی را به گونه ای سرد میکنند که حالت پلاستیکی برای فرم گرفتن پیدا کنند.

جملات نمونه

1. The child remained under the table in a temper until his father came home.
[ترجمه ترگمان]کودک تا زمانی که پدرش به خانه بازگشت، زیر میز ماند
[ترجمه گوگل]کودک تا زمانی که پدرش به خانه برسد، تحت فشار قرار گرفت

2. She broke the plates in a fit of temper.
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت بشقاب ها را شکست
[ترجمه گوگل]او صفحات را به صورت دلخوشی شکست

3. She loses her temper at / on the slightest provocation.
[ترجمه ترگمان]او با کم ترین تحریک خشم خود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]او کمترین تحریک پذیری را در / از دست می دهد

4. I'm having extreme difficulty in not losing my temper with her.
[ترجمه ترگمان]خیلی مشکل دارم که با او از کوره در نروم
[ترجمه گوگل]من به سختی از دست دادن خلق و خوی خود با او دارم

5. His bad temper was aggravated by his headache.
[ترجمه ترگمان]از سردردش شدید شده بود
[ترجمه گوگل]خستگی بد او توسط سردرد او شدید شد

6. He's been sent on an anger management course to help him control his temper.
[ترجمه ترگمان]او به یک دوره مدیریت خشم فرستاده شد تا به او کمک کند کنترل اعصابش را کنترل کند
[ترجمه گوگل]او در دوره مدیریت خشم فرستاده شده است تا به او کمک کند تا خود را کنترل کند

7. Father is in a bad temper, but let him sleep it off.
[ترجمه ترگمان]پدر خیلی بد اخلاق است، اما بگذار بخوابد
[ترجمه گوگل]پدر در خلوت بد است، اما اجازه دهید او آن را بخوابد

8. His boozing, arrogance, and hair-trigger temper have often led him into ugly nightclub brawls.
[ترجمه ترگمان]boozing و arrogance و hair که اغلب او را به مبارزه در کلوپ شبانه زشتی سوق می داد
[ترجمه گوگل]او اغراق آمیز، غرور و دلهره آور موی او اغلب او را به نزاع های شبانه زشت هدایت می کند

9. He had a temper and could be nasty.
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی بسیار داشت و می توانست زشت باشد
[ترجمه گوگل]او خلق کرده و می تواند تند و زننده باشد

10. He was a man of the most equable temper.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود از the
[ترجمه گوگل]او مردی متعصبانه بود

11. That temper of hers will get her into trouble one of these days.
[ترجمه ترگمان]این اخلاق او را یکی از این روزها به دردسر خواهد انداخت
[ترجمه گوگل]یکی از این روزها این احساسات او را به دردسر انداخته است

12. I was in a raging temper.
[ترجمه ترگمان]من عصبانی بودم
[ترجمه گوگل]من در خشم خشمگین بودم

13. She has a naturally sweet temper.
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی بسیار خوبی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای حالت طبیعی شیرین است

14. He broke the chair in a fit of violent temper.
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت صندلی را شکست
[ترجمه گوگل]او صندلی را در حالت خشن خشونت شکست

15. He grew more and more bad - tempered as the afternoon wore on.
[ترجمه ترگمان]همان طور که بعد از ظهر سپری می شد، بیشتر و more می شد
[ترجمه گوگل]او بیشتر و بیشتر بدتر شد - بعد از ظهر پوشیده شد

پیشنهاد کاربران

خراب کردن، دستکاری کردن

حرارت دادن به مواد در دمایی زیر دمای بحرانی آنها

تعدیل و تنظیم نمودن

tempering ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: دماآمایی
تعریف: فرایند به تناوب ذوب و سرد کردن کرۀ کاکائو که باعث ایجاد بافتی مطلوب و یکدست در آن می شود


کلمات دیگر: