کلمه جو
صفحه اصلی

ablution


معنی : شستشو، غسل، ابدست
معانی دیگر : وضو، آب دست، مایع مورد استعمال در غسل تعمید، آب تعمید، (انگلیس - جمع) حمام و مستراح سربازخانه

انگلیسی به فارسی

شستشو، آب‌دست، غسل


وضو، شستشو، غسل، ابدست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ablutionary (adj.)
(1) تعریف: a washing or cleansing of oneself, esp. as part of a religious observance or ritual.
مترادف: bath, cleansing, purification
مشابه: baptism, immersion, purging

- Purification through ablution is a component of the Islamic prayer ritual.
[ترجمه جواد اکبری] طهارت از راه وضو بخشی از مراسم اسلامی نماز است.
[ترجمه ترگمان] Purification از طریق ablution بخشی از مراسم نماز اسلام است
[ترجمه گوگل] خالص سازی از طریق وضو، جزء نماز نماز است

(2) تعریف: the liquid used in such washing.
مترادف: bath
مشابه: holy water

• ritual cleansing or washing; washing of the body

دیکشنری تخصصی

[نساجی] شستشو

مترادف و متضاد

washing


Synonyms: bath, cleansing, decontamination, lavation, purification, shower, showering


شستشو (اسم)
ablution, wash, rinse, laundering, washout, bathing, souse, purification, embrocation, bath, elution, lavation, lotion

غسل (اسم)
ablution, wash, dip, immersion, soaking

ابدست (اسم)
ablution

جملات نمونه

1. Ablution is part of some religious ceremonies.
[ترجمه Shahin] غسل ( شست و شو ) بخشی است از بعضی مراسم های مذهبی
[ترجمه ترگمان]ablution بخشی از برخی مراسم مذهبی است
[ترجمه گوگل]رحم بخشی از برخی مراسم مذهبی است

2. Hurriedly she finished her ablutions, pulled on her clothes and went to investigate.
[ترجمه ترگمان]با عجله ablutions را تمام کرد لباس هایش را پوشید و به تجسس پرداخت
[ترجمه گوگل]به تدریج او توالتهای خود را تمام کرد، لباس هایش را برداشت و به تحقیق رفت

3. He is performing his ablutions.
[ترجمه ترگمان]او دارد دوش خود را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]او وضو می گیرد

4. As with all my ablutions, the shave follows a definite and predetermined pattern.
[ترجمه ترگمان]اما با همه شستشو، ریش تراشیدن یک الگوی معین و معین است
[ترجمه گوگل]همانطور که با تمام توالت های من، تراشیدن یک الگوی قطعی و از پیش تعیین شده دنبال می شود

5. The ablutions, cookhouse and accommodation are checked for cleanliness, these jobs being a major headache in a platoon location.
[ترجمه ترگمان]شستشو، آشپزخانه و مسکن برای پاکیزگی کنترل می شوند، این مشاغل یک دردسر بزرگ در یک محل نظامی هستند
[ترجمه گوگل]وظایف، آشپزخانه و محل اقامت برای تمیز بودن بررسی می شوند، این مشاغل یک سر درد شدید در محل جراحی است

6. Ablutions completed, a quite spectacular gold necklace was placed around my neck.
[ترجمه ترگمان]ablutions کامل شد، یک گردن بند کاملا تماشایی طلایی دور گردنم قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آبستنی ها به پایان رسید، یک گردنبند طلای کاملا جذاب در اطراف گردن من قرار گرفت

7. He performed his ablution before the ritual.
[ترجمه ترگمان] اون مراسم غسل تعمید رو قبل از مراسم اجرا کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از آیین توحید خود را انجام داد

8. Ritual cleanliness and ablution are required before salat, as are clean clothes and location, and the removal of shoes.
[ترجمه ترگمان]هر گونه لباس تمیز و محل تمیز و تمیز کردن کفش و تمیز کردن کفش ها لازم است
[ترجمه گوگل]قبل از سالت، پاکیزگی و رعایت ریتم لازم است، مانند لباس های پاک و محل سکونت و حذف کفش ها

9. Why ablution in a case until charm, so comfortable, the room is unforgettable?
[ترجمه ترگمان]چرا غسل تعمید در یک جعبه تا آن اندازه که جذابیت، آن قدر راحت باشد، این اتاق فراموش نشدنی است؟
[ترجمه گوگل]چرا توالت در مورد تا جذابیت، بسیار راحت، اتاق فراموش نشدنی است؟

10. "Tragic" than the Palestinians have been in the ablution.
[ترجمه ترگمان]\"Tragic\" نسبت به فلسطینی ها در the
[ترجمه گوگل]'غم انگیز' نسبت به فلسطینی ها در محرومیت بوده است

11. We feel deeply, new century will get the ablution of globalization of technical revolution, economy and intellectual economy, .
[ترجمه ترگمان]ما عمیقا احساس می کنیم که قرن جدید the جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری را به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]ما احساس عمیق می کنیم، قرن جدید موجب انحطاط جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری خواهد شد

12. After the ablution of new natural law and law realism, the contract for third party's benefit is recognized and a big shock to the principle of privity of contract is caused.
[ترجمه ترگمان]پس از the قانون جدید و واقع گرایی قانون، قرارداد برای منافع حزب سوم به رسمیت شناخته شد و شوک بزرگی به اصل نقض قرارداد به وجود آمد
[ترجمه گوگل]پس از محکومیت قانون جدید طبیعی و واقع گرایی قانون، قرارداد مزایای شخص ثالث به رسمیت شناخته شده است و شوک بزرگی به اصل مالکیت قرارداد ایجاد شده است

13. His daily ablution were always accompanied by loud noise.
[ترجمه ترگمان]ablution روزانه او همیشه با صدای بلند همراه بود
[ترجمه گوگل]خلط روزانه او همیشه سر و صدا با صدای بلند همراه بود

14. This paper explains in details the ablution technology of penetration inspection for workpieces of canned motors and its noticing items.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در جزییات مربوط به فن آوری ablution بازرسی نفوذ برای workpieces موتورهای کنسرو شده و موارد توجه آن توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، جزئیات دقیق تکنولوژی وضوح بازرسی نفوذ برای قطعات تهیه موتورهای کنسرو شده و موارد قابل توجه آن توضیح داده شده است

15. Ablution consists of 26 washing movements to be carried out 5 times a day—a total of 130 daily washing movements. This can be performed as a form of reflexotherapy.
[ترجمه ترگمان]ablution شامل ۲۶ حرکت شستشوی مغزی است که ۵ بار در روز انجام می شود - مجموعا ۱۳۰ حرکت شستشوی روزانه این می تواند به شکل یک شکل از reflexotherapy انجام شود
[ترجمه گوگل]شستشو شامل 26 حرکت شستشو می شود که 5 بار در روز انجام می شود - مجموع 130 حرکت شستشوی روزانه این را می توان به عنوان یک فرم رفلکسروپرایز انجام داد

پیشنهاد کاربران

طهارت.

وضو
دست نماز

وضو یا غسل


کلمات دیگر: