کلمه جو
صفحه اصلی

orange


معنی : پرتقال، نارنج، درخت نارنج، نارنجی، پرتقالی
معانی دیگر : (نام خانواده ی سلطنتی هلند) ارانژ، وابسته به خاندان ارانژ، (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت)، (گیاه شناسی) درخت پرتقال (جنس citrus از خانواده ی rue)، (رنگ) نارنجی، دارای یا ساخته شده از پرتقال، دارای طعم پرتقال، پرتقالی مزه، مرکبات

انگلیسی به فارسی

پرتقال، نارنج، مرکبات


(رنگ) نارنجی، (رنگ) پرتقالی


نارنجی، پرتقال، نارنج، درخت نارنج، پرتقالی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spherical fruit with a reddish yellow rind and a sweet, acidic, edible pulp on the inside.

- The juice from oranges is a popular drink.
[ترجمه سارا] اب پرتقال نوشیدنی محبوب است
[ترجمه مهسا] آب پرتغال یک نوشیدنی محبوب است
[ترجمه ترگمان] اب پرتغال یک نوشیدنی محبوب است
[ترجمه گوگل] آب پرتقال یک نوشیدنی محبوب است

(2) تعریف: a citrus tree bearing such a fruit.

- They planted a grove of oranges on that land some decades ago.
[ترجمه ترگمان] چند دهه پیش، آن ها یک بیشه از پرتقال را در آن سرزمین کار گذاشتند
[ترجمه گوگل] چند دهه پیش آنها یک پرتقال را در آن سرزمین کشتند

(3) تعریف: the color of this fruit when ripe; the color between red and yellow on the spectrum.

- Orange is a bright color that I find cheerful.
[ترجمه ترگمان] نارنجی رنگی درخشان است که من پیدا می کنم
[ترجمه گوگل] نارنجی یک رنگ روشن است که من شاد می شوم
صفت ( adjective )
مشتقات: orangish (adj.), orangy (orangey) (adj.)
(1) تعریف: of or pertaining to oranges or the color orange.

- We got a couple of beautiful orange pumpkins for Halloween.
[ترجمه ترگمان] برای هالووین دوتا کدوتنبل خوشگل خوشگل داریم
[ترجمه گوگل] ما یک جفت کدو تنبل نارنجی زیبا برای هالووین داریم

(2) تعریف: made with oranges or orange flavoring.

- He has orange juice with breakfast.
[ترجمه ترگمان] او آب پرتغال را با صبحانه دارد
[ترجمه گوگل] او دارای آب پرتقال با صبحانه است
- Cointreau is an orange liqueur.
[ترجمه ترگمان] Cointreau یک لیکور نارنجی رنگ است
[ترجمه گوگل] Cointreau یک لیمو پرتقال است

• name of the athletic teams at princeton university (usa)
round citrus fruit with a tough yellow-red peel and edible sections of juicy flesh; evergreen tree bearing orange citrus fruit (native to subtropical climates); color that is a mixture of red and yellow
orange-colored; made or consisting of oranges
something that is orange is of a colour between red and yellow.
an orange is a round orange fruit that is juicy and sweet.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] پرتغال، نارنچ، مرکبات
[نساجی] نارنجی - نارنجی رنگ

مترادف و متضاد

پرتقال (اسم)
orange

نارنج (اسم)
orange, sour orange

درخت نارنج (اسم)
orange

نارنجی (صفت)
orange

پرتقالی (صفت)
orange

combination of red and yellow


Synonyms: apricot, bittersweet, cantaloupe, carrot, coral, peach, red-yellow, salmon, tangerine, titian


جملات نمونه

1. orange jelly
ژله ی پرتقال

2. orange juice
آب پرتقال

3. orange juice concentrate
عصاره ی پرتقال

4. orange peel
پوست پرتقال

5. orange pulp
گوشت پرتقال

6. orange skin
پوست پرتقال

7. orange oil
روغن نارنج

8. orange peel
پوست پرتقال

9. an orange juice float
فلوت آب پرتقال

10. an orange section
یک پر پرتقال

11. an orange with a bitter smack
یک پرتقال تلخ مزه

12. a single orange remained on the table
تنها یک پرتقال روی میز باقی مانده بود.

13. apple or orange
سیب یا پرتقال

14. to refrigerate orange juice
آب پرتقال را (در یخچال) خنک کردن

15. he quartered the orange
پرتقال را چهار بخش کرد.

16. the periphery of an orange
برونه (سطح خارجی) یک پرتقال

17. the taste of an orange
مزه ی یک پرتقال

18. soil and climate adaptable to the growth of orange trees
خاک و آب و هوای مناسب برای رشد درخت پرتقال

19. The black lettering really stands out on that orange background.
[ترجمه ترگمان]حروف سیاه واقعا روی آن پس زمینه نارنجی قرار دارند
[ترجمه گوگل]نامه های سیاه و سفید واقعا در پس زمینه نارنجی برجسته است

20. The adult can be readily distinguished by its orange bill.
[ترجمه ترگمان]فرد بالغ می تواند به راحتی با توجه به قبض نارنجی آن تشخیص داده شود
[ترجمه گوگل]بزرگسالان می توانند به راحتی با لایۀ نارنجی خود متمایز شوند

21. Fresh orange juice should be refrigerated after opening and drunk within three days.
[ترجمه ترگمان]اب پرتقال تازه باید بعد از باز کردن و نوشیدن در عرض سه روز در یخچال نگهداری شود
[ترجمه گوگل]آب پرتقال تازه باید پس از باز شدن و سه روز بعد از آن مرطوب شود

22. He cut the orange into quarters.
[ترجمه محمد مهدی پوراحمدی] او پرتقال را به چهار قسمت مساوی تقسیم کرد
[ترجمه Arad Mohebi] او مذکر پرتقال را به چهار قسمت تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او پرتقال را به داخل ساختمان می برد
[ترجمه گوگل]او نارنجی را به چهار قسمت تقسیم کرد

23. Cut the orange peel into fine shreds.
[ترجمه ترگمان]پوست پرتقال را تکه تکه کنید
[ترجمه گوگل]پوست پرتقال را به شکاف های خوب بریزید

24. He aimed at the apple and orange.
[ترجمه ترگمان]به سیب و پرتقال اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او با سیب و نارنجی هدف قرار گرفت

25. The orange curtains jar with the red furniture.
[ترجمه ترگمان]کوزه نارنجی با اسباب و اثاث قرمز
[ترجمه گوگل]پرده نارنجی شیشه ای با مبلمان قرمز

26. Peel a thick-skinned orange and square off the ends with a sharp knife.
[ترجمه ترگمان]با یک چاقوی تیزی با یک چاقوی تیز از آن بیرون می اید
[ترجمه گوگل]پوست پرتقال از پوست ضخیم و مربع را با یک چاقوی تیز به پایان می رسانید

27. Would you peel me an orange?
[ترجمه ترگمان]میشه یه نخ نارنجی بهم بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا من یک پرتقال را پوست می کنم؟

28. She wanted to buy the orange dress,but we persuaded her that the blue one was more becoming.
[ترجمه ترگمان]می خواست آن لباس نارنجی را بخرد، اما به او اطمینان دادیم که آبی است
[ترجمه گوگل]او می خواست لباس نارنجی را خریداری کند، اما ما او را متقاعد کردیم که آبی رنگ بیشتر در حال تبدیل شدن است

اصطلاحات

orange oil

روغن نارنج


orange peel

پوست پرتقال


پیشنهاد کاربران

درخت نارنج
نارنج
پرتقال
نارنجی

پرتقال

رنگ نارنجی

رنگ نارنجی. نارنج. پرتغال. نارنگی.

پوست پرتقال. یک پرتقال تلخ مزه

آب پرتقال
پرتقال
رنگ نارنجی
نانجی

Orange: ایرانیان در قدیم به پرتقال نارنگ می گفتند امروزه هم در ایران به نوعی از پرتقال نارنگی می گویند. نارنگ از زبان فارسی به زبان عربی وارد شده به نارنج وترنج تغییر یافت نارنج از زبان عربی به زبان های غربی رفت و درفرانسه Orang در انگلیسی orange تلفظ گردید نارنگ به زبان ژاپنی Orenzi ودر ریخت نارنج و نارنگی دردیگر زبان های دنیاهمچون ترکی، کردی، آسوری، و. . . ریشه دوانیده است. اما مشخص نشده پرتقال از چه زمانی در ایران رواج یافته است.

دو معنی دارد
۱. میوه:پرتقال
۲. رنگ:نارنجی یا پرتقالی

orange
( رنگ ) نارنجی

توضیحاتی در رابطه با صفت orange به معنای نارنجی
معادل فارسی صفت orange نارنجی است. orange یا نارنجی، اشاره دارد به رنگی که از ترکیب رنگ زرد و قرمز ساخته می شود. مثال:
. his car is a bright orange ( ماشین او نارنجی روشن است. )

توضیحاتی در رابطه با اسم orange به معنای پرتقال
معادل فارسی اسم orange پرتقال است. orange یا پرتقال، اسم نوعی میوه گرد و آبدار است که پوستی نارنجی دارد و جزء خانواده مرکبات است. مثال:
a glass of orange juice ( یک لیوان آب پرتقال )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: