1. a painter by birth
نقاش مادرزاد
2. a painter is under constant pressure to produce more wares
نقاش دایما تحت فشار است که آثار بیشتری تولید کند.
3. a copious painter
نقاش دارای آثار زیاد
4. a court painter
نقاش درباری
5. a good painter with an eye for detail
نقاش خوب که ریزه کاری ها را خوب مجسم می کند
6. a self-taught painter
یک نقاش خودآموخته
7. a skillful painter
نقاش چیره دست
8. an accomplished painter
نقاش چیره دست
9. an impoverished painter
نقاش مستمند
10. as a painter he is really in a class of his own
در نقاشی واقعا همتا ندارد.
11. as a painter he is second to none
از نظر نقاشی رودست ندارد.
12. a once famous painter
نقاشی که روزی معروف بود
13. he was accounted a good painter
او نقاش خوبی به شمار می آمد.
14. The painter brushed over the canvas to bring out a more vivid effect.
[ترجمه ترگمان]نقاش از روی بوم خم شد تا اثر واضحی از آن بیرون بیاورد
[ترجمه گوگل]نقاش بر روی بوم فشرد و جلوی یک اثر واضح تر را برداشت
15. The painter drew the scene from memory.
[ترجمه ترگمان]نقاش صحنه را از یاد برد
[ترجمه گوگل]نقاش صحنه را از حافظه گرفت
16. He works as a painter and decorator.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نقاش و decorator کار می کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نقاش و دکوراتور کار می کند
17. She trained as a painter and sculptor.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نقاش و مجسمه ساز آموزش دید
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نقاش و مجسمه ساز آموزش دیده است
18. As a painter, he is in a league of his own .
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نقاش او به یک لیگ تعلق دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نقاش، او در لیگ خود است
19. As a young painter, he studied under Picasso.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نقاش جوان، تحت نظر پیکاسو مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نقاش جوان، تحت پیکاسو تحصیل کرد
20. The painter tried to catch the beauty of his model.
[ترجمه ترگمان]نقاش سعی کرد زیبایی مدل او را بگیرد
[ترجمه گوگل]نقاش تلاش کرد زیبایی مدل خود را بگیرد