کلمه جو
صفحه اصلی

baking


پخت

انگلیسی به فارسی

پخت


پختن، طبخ کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of a person or device that bakes.

(2) تعریف: the amount baked at a given time; batch.

• cooking with dry heat in an oven
if you say that a place is baking, you mean that it is very hot indeed.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پخت سخت نمودن - تنتوری کردن - پختن - روش حرارت دادن خشک که بیشتر در چاپ پیگمنت و یا پلیمریزه شدن رزین های مختلف در سطح پارچه به منظور ضد چروک کردن آن انجام می گیرد

جملات نمونه

1. core baking
(ریخته گری) ماهیچه پزی

2. they make ninety kilograms of bread in each baking
در هر پخت نود کیلو نان طبخ می کنند.

3. I made the icing while the cake was baking.
[ترجمه ترگمان]من یخ را زمانی درست کردم که کیک پخت
[ترجمه گوگل]من در حالی که کیک پختن را داشتم، یخ زده بودم

4. She never spares the butter when baking.
[ترجمه ترگمان]او هرگز کره را به هنگام پخت دریغ نمی کند
[ترجمه گوگل]او زمانی که پخت نکرد، کره را هرگز بخورد

5. I'm baking a birthday cake for Alex.
[ترجمه ترگمان]دارم برای \"الکس\" یه کیک تولد درست می کنم
[ترجمه گوگل]من یک کیک تولد برای الکس پختم

6. Sift the flour and baking powder into a mixing bowl.
[ترجمه ترگمان]آرد و پودر را در یک کاسه بریزید
[ترجمه گوگل]آرد و پودر پخت را به یک کاسه مخلوط تبدیل کنید

7. We are baking bread in the oven.
[ترجمه ترگمان]ما در حال پخت نان در فر هستیم
[ترجمه گوگل]ما نان را در کوره پختیم

8. Grease the tin with butter before baking the.
[ترجمه ترگمان]قبل از پختن نان، قوطی را با کره پاک کنید
[ترجمه گوگل]قبل از پخت، قلع را با کره روغن کنید

9. Sift the flour and baking powder into a medium-sized mixing bowl.
[ترجمه ترگمان]پودر و پودر را به یک کاسه مخلوط با اندازه متوسط تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]آرد و پودر پخت را به یک کاسه مخلوط متوسط ​​تبدیل کنید

10. Toast hazelnuts on a baking sheet until the skins char.
[ترجمه ترگمان]Toast hazelnuts روی یک ورقه پخت تا ماهی قزل آلای پوست
[ترجمه گوگل]فندق نان تست بر روی یک ورق پخت تا زمانی که چرم پوسته باشد

11. First rub the baking tray well with butter.
[ترجمه ترگمان]اول، سینی پخت را به خوبی کره بمالید
[ترجمه گوگل]ابتدا سینی پخت را به خوبی با کره بشویید

12. Place the frozen rolls on a greased baking tray.
[ترجمه ترگمان]the یخ زده را بر روی یک سینی سوپ چرب قرار دهید
[ترجمه گوگل]رول های یخ زده را روی یک سینی پخت گریس قرار دهید

13. These potatoes are excellent for baking.
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها برای پخت بسیار عالی هستند
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی برای پخت عالی است

14. The coffins stood in the baking heat surrounded by mourners.
[ترجمه ترگمان]تابوت ها در گرمای سوزان قرار داشتند که توسط mourners احاطه شده بودند
[ترجمه گوگل]تابوت ها در گرمای پخت در محاصره گرایان قرار داشتند

پیشنهاد کاربران

Cooking

پختن

baking ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پختن 1
تعریف: تهیۀ مواد غذایی با استفاده از حرارت خشک در تاوَن یا تنور|||متـ . تنوری کردن


کلمات دیگر: