(ژیمناستیک) پارالل، ورزش پارالل ژیمناستیک
parallel bars
(ژیمناستیک) پارالل، ورزش پارالل ژیمناستیک
انگلیسی به فارسی
(ورزش) پارالل ژیمناستیک
میله های موازی، پارالل ژیمناستیک
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• (1) تعریف: a set of two horizontal poles parallel to each other and supported by adjustable upright posts, on which gymnasts perform various acrobatic routines.
• (2) تعریف: a gymnastic competition on this apparatus.
• gymnastics instrument which is composed of two parallel wooden beams
جملات نمونه
1. The gymnast swung on the parallel bars.
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک در میله موازی تاب می خورد
[ترجمه گوگل]ژیمناست در میله های موازی چرخید
[ترجمه گوگل]ژیمناست در میله های موازی چرخید
2. What is the key element in a parallel bars routine?
[ترجمه ترگمان]عنصر کلیدی در یک روتین میله های موازی چیست؟
[ترجمه گوگل]عنصر کلیدی در یک فریم موازی موازی چیست؟
[ترجمه گوگل]عنصر کلیدی در یک فریم موازی موازی چیست؟
3. His movements on the parallel bars were very graceful.
[ترجمه ترگمان]حرکات او در میله های آهنی بسیار دلپذیر بود
[ترجمه گوگل]حرکات او در نوارهای موازی بسیار زیبا بود
[ترجمه گوگل]حرکات او در نوارهای موازی بسیار زیبا بود
4. Yesterday I watched Li Xiaopeng 's performance in parallel bars. It was really marvelous.
[ترجمه ترگمان]دیروز من عملکرد لی Xiaopeng را در میله های موازی تماشا کردم واقعا شگفت انگیز بود
[ترجمه گوگل]دیروز عملکرد لی Xiaopeng را در نوارهای موازی مشاهده کردم واقعا شگفت انگیز بود
[ترجمه گوگل]دیروز عملکرد لی Xiaopeng را در نوارهای موازی مشاهده کردم واقعا شگفت انگیز بود
5. In addition, the parallel bars and pull often inverted walk.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، میله های موازی و کشیدن اغلب گردش معکوس
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، میله های موازی و پیاده روی اغلب منحرف می شوند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، میله های موازی و پیاده روی اغلب منحرف می شوند
6. Lynch had the night of his life on the parallel bars.
[ترجمه ترگمان]لینچ شب زندگیش را روی میله های آهنی داشت
[ترجمه گوگل]لینچ شب عمر خود را بر روی میله های موازی گذراند
[ترجمه گوگل]لینچ شب عمر خود را بر روی میله های موازی گذراند
7. Women alone compete on the balance beam and the uneven parallel bars.
[ترجمه ترگمان]زنان تنها بر روی میله تعادل و میله های uneven موازی رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]زنان به تنهایی روی پرتو تعادل و میله های موازی ناهموار رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]زنان به تنهایی روی پرتو تعادل و میله های موازی ناهموار رقابت می کنند
8. The teaching approach of "mastery learning" was used as experiment in gymnastics teaching of long horse, parallel bars, and horizontal bar.
[ترجمه ترگمان]روش تدریس \"یادگیری\" به عنوان آزمایشی در آموزش ژیمناستیک از اسب بلند، میله های موازی، و نوار افقی استفاده شد
[ترجمه گوگل]روش آموزش 'یادگیری تسلط' به عنوان آزمایش در آموزش ژیمناستیک اسب های بلند، موازی موازی و نوار افقی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روش آموزش 'یادگیری تسلط' به عنوان آزمایش در آموزش ژیمناستیک اسب های بلند، موازی موازی و نوار افقی مورد استفاده قرار گرفت
9. Men compete in the following order: floor exercise, pommel horse, rings, vault, parallel Bars and Bar.
[ترجمه ترگمان]مردان با نظم و ترتیب با نظم و ترتیب رقابت می کنند: زمین ورزش، اسب، اسب و حلقه های موازی و بار و بار
[ترجمه گوگل]مردان در تمرینات زیر، ورزش اسب، حلقه ها، غواصی، موازی و بارها رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]مردان در تمرینات زیر، ورزش اسب، حلقه ها، غواصی، موازی و بارها رقابت می کنند
10. Bent - Body double Backward somersault with arms hanging is Huang Liping's expert trick on the parallel Bars.
[ترجمه ترگمان]زیربند ۸ - ۲ - ۲ - شکل ۲ - ۲ - وضعیت بعد از معلق زدن بدن با آویزان کردن بازوها، حقه تخصصی Huang Liping بر روی طراحی های موازی است
[ترجمه گوگل]Bent - دو عقب عقب بدن دو طرفه با سلاح های آویزان، حقه کارشناس Huang لیپینگ در موازی موازی است
[ترجمه گوگل]Bent - دو عقب عقب بدن دو طرفه با سلاح های آویزان، حقه کارشناس Huang لیپینگ در موازی موازی است
کلمات دیگر: