• do something in order to obtain -, make an effort to attain -
make a play for
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. She was making a play for the sales manager's job.
[ترجمه ترگمان]او داشت برای کار مدیر فروش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای کار مدیر فروش بازی کرد
[ترجمه گوگل]او برای کار مدیر فروش بازی کرد
2. He was making a play for the prettiest girl in the college.
[ترجمه ترگمان] اون داشت برای زیباترین دختر توی کالج بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای زیباترین دختر کالج بازی کرد
[ترجمه گوگل]او برای زیباترین دختر کالج بازی کرد
3. I wouldn't have made a play for him if I'd known he was married.
[ترجمه ترگمان]اگر می دانستم ازدواج کرده، من برایش نقش بازی نمی کردم
[ترجمه گوگل]اگر می دانستم که ازدواج کرده ام، برای او بازی نمی کردم
[ترجمه گوگل]اگر می دانستم که ازدواج کرده ام، برای او بازی نمی کردم
4. She hugged herself for never thinking of making a play for Tom.
[ترجمه ترگمان]خودش را در آغوش کشید که هرگز به این فکر نیفتاده بود که برای تام بازی کند
[ترجمه گوگل]او خود را برای هرگز فکر نکرد که برای تام بازی کند
[ترجمه گوگل]او خود را برای هرگز فکر نکرد که برای تام بازی کند
5. He made a play for the leadership last year.
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته برای رهبری سخنرانی کرد
[ترجمه گوگل]او در سال گذشته برای رهبری بازی کرد
[ترجمه گوگل]او در سال گذشته برای رهبری بازی کرد
6. It's obvious he was making a play for her.
[ترجمه ترگمان]واضح است که او برای او نقش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]واضح است که او برای او بازی می کرد
[ترجمه گوگل]واضح است که او برای او بازی می کرد
7. Surely only the most decadent of aristocrats would make a play for another woman while his wife was in the same room.
[ترجمه ترگمان]بی شک تنها the اشراف برای زن دیگری نقش بازی می کردند در حالی که همسرش در همان اتاق بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا تنها نابودگرترین اشرافان، برای زن دیگری بازی می کردند در حالی که همسرش در همان اتاق بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا تنها نابودگرترین اشرافان، برای زن دیگری بازی می کردند در حالی که همسرش در همان اتاق بود
8. Left alone for a few minutes on Vik's birthday, Karen makes a play for Steve.
[ترجمه ترگمان](کارن)تنها برای چند دقیقه در روز تولد Vik تنها مانده، بازی برای استیو درست می کند
[ترجمه گوگل]Karen برای چند دقیقه در روز تولد وایک چپ را برای استیو بازی می کند
[ترجمه گوگل]Karen برای چند دقیقه در روز تولد وایک چپ را برای استیو بازی می کند
9. Kramer wondered if she was worth making a play for.
[ترجمه ترگمان]، \"کرامر\" از خودش می پرسید که ارزش بازی کردن رو داره یا نه
[ترجمه گوگل]کرامر فکر می کند که آیا او ارزش بازی کردن را دارد
[ترجمه گوگل]کرامر فکر می کند که آیا او ارزش بازی کردن را دارد
10. If I was him, I definitely would not make a play for her.
[ترجمه ترگمان]اگه من جای اون بودم قطعا براش نقش بازی نمی کردم
[ترجمه گوگل]اگر من او بودم، قطعا برای او بازی نمی کردم
[ترجمه گوگل]اگر من او بودم، قطعا برای او بازی نمی کردم
11. Middle - tier powers may make a play for greater influence in their regions, with unknown consequences.
[ترجمه ترگمان]قدرت های قشر متوسط ممکن است نقشی برای نفوذ بیشتر در مناطق خود داشته باشند که عواقب آن نامعلوم است
[ترجمه گوگل]قدرت های محرک میانه ممکن است برای نفوذ بیشتر در مناطق خود، با عواقب نامعلومی، بازی کنند
[ترجمه گوگل]قدرت های محرک میانه ممکن است برای نفوذ بیشتر در مناطق خود، با عواقب نامعلومی، بازی کنند
12. On that last play we were both just trying to be aggressive and make a play for our team to win the game. I will take that battle wound any time if it preserves a win for the Lakers!
[ترجمه ترگمان]در آخرین بازی هر دوی ما داشتیم سعی می کردیم تهاجمی باشیم و برای تیم خود بازی کنیم تا برنده بازی شود اگر این نبرد برای تیم لیکرز جلب شود، من آن مبارزه را با هر زمان که ممکن باشد تحمل خواهم کرد!
[ترجمه گوگل]در این بازی گذشته ما هر دو سعی داشتیم تهاجمی باشیم و برای تیم ما بازی کنیم تا بازی را ببریم من این جنگ را هر زمانی که بخواهم پیروزی برای لیکرز را حفظ خواهم کرد
[ترجمه گوگل]در این بازی گذشته ما هر دو سعی داشتیم تهاجمی باشیم و برای تیم ما بازی کنیم تا بازی را ببریم من این جنگ را هر زمانی که بخواهم پیروزی برای لیکرز را حفظ خواهم کرد
کلمات دیگر: