دوستدار کودک
kindergartner
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: one who attends kindergarten.
• child who attends a kindergarten; teacher of a kindergarten
جملات نمونه
1. A kindergartner gets caught with a butter knife in his school backpack and is expelled for carrying a concealed weapon.
[ترجمه ترگمان]یک kindergartner با چاقوی کره در کوله پشتی اش گیر می کند و برای حمل سلاح مخفی از مدرسه اخراج می شود
[ترجمه گوگل]یک دوستدار کودک با یک چاقوی کره در کوله پشتی مدرسه گرفتار می شود و برای حمل سلاح پنهان اخراج می شود
[ترجمه گوگل]یک دوستدار کودک با یک چاقوی کره در کوله پشتی مدرسه گرفتار می شود و برای حمل سلاح پنهان اخراج می شود
2. Kindergartners write in every genre imaginable.
[ترجمه ترگمان]در هر ژانری که قابل تصور باشد می نویسم
[ترجمه گوگل]Kindergartners در هر سبک قابل تصور می نویسد
[ترجمه گوگل]Kindergartners در هر سبک قابل تصور می نویسد
3. They ferry kindergartners from piano to karate to computer to art classes.
[ترجمه ترگمان]آن ها kindergartners را از پیانو به کلاس هنر منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کشتی های دوستدار کودکانه را از پیانو به کاراته به کلاس های کامپیوتری به هنر منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کشتی های دوستدار کودکانه را از پیانو به کاراته به کلاس های کامپیوتری به هنر منتقل می کنند
4. The blond kindergartner was found dead a week later, raped and suffocated.
[ترجمه ترگمان]جسد مرد مو طلایی یک هفته بعد مرده، مورد تجاوز و خفه شدن قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک هفته پس از آن فرزندخواندۀ بور یافت شد، مورد تجاوز و خجالت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یک هفته پس از آن فرزندخواندۀ بور یافت شد، مورد تجاوز و خجالت قرار گرفت
5. Soccer practice for kindergartners through eighth-graders will begin the week of April
[ترجمه ترگمان]تمرین فوتبال برای kindergartners از طریق کلاس هشتم آغاز ماه آوریل را آغاز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تمرین فوتبال برای دوستداران مهد کودک از طریق کلاس هشتم هفته آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]تمرین فوتبال برای دوستداران مهد کودک از طریق کلاس هشتم هفته آغاز خواهد شد
6. Kindergartners sometimes panhandle for food money outside grocery stores.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات panhandle برای پول غذا در خارج از فروشگاه های خواربار توزیع می شود
[ترجمه گوگل]بعضی از متصدیان گردهمائی گاهی برای غذا در خارج از فروشگاه های مواد غذایی پولدار می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از متصدیان گردهمائی گاهی برای غذا در خارج از فروشگاه های مواد غذایی پولدار می شوند
7. The morning kindergartners arrive at school with the rest of the older students and leave school by noon.
[ترجمه ترگمان]The صبح با بقیه دانش آموزان بزرگ تر به مدرسه می آیند و تا ظهر مدرسه را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]صبحانه های مهد کودک به مدرسه با بقیه دانش آموزان بزرگ تر می روند و بعد از ظهر از مدرسه خارج می شوند
[ترجمه گوگل]صبحانه های مهد کودک به مدرسه با بقیه دانش آموزان بزرگ تر می روند و بعد از ظهر از مدرسه خارج می شوند
8. She may be smarter than the average kindergartner. . .
[ترجمه ترگمان]او ممکن است باهوش تر از میانگین kindergartner باشد
[ترجمه گوگل]او ممکن است دقیق تر از میانگین دوستدار کودک باشد
[ترجمه گوگل]او ممکن است دقیق تر از میانگین دوستدار کودک باشد
9. Several preschoolers and many of the kindergartner participants listened to the complete duration of all four examples available, about 12 minutes of music.
[ترجمه ترگمان]کودکان پیش دبستانی و بسیاری از شرکت کنندگان kindergartner به مدت کامل هر چهار نمونه موجود در حدود ۱۲ دقیقه موسیقی گوش دادند
[ترجمه گوگل]چندین کودک پیش دبستانی و بسیاری از شرکت کنندگان در مهدکودک به مدت زمان کامل چهار نمونه در دسترس، حدود 12 دقیقه موسیقی گوش دادند
[ترجمه گوگل]چندین کودک پیش دبستانی و بسیاری از شرکت کنندگان در مهدکودک به مدت زمان کامل چهار نمونه در دسترس، حدود 12 دقیقه موسیقی گوش دادند
10. The kindergartner was so engrossed in the cupcakes his mother brought to his class on that he didn't notice the enormous wrapped box off to the side.
[ترجمه ترگمان]خانواده ان قدر درگیر کیک فنجونی بود که مادرش آورده بود به کلاسش، که متوجه جعبه پیچیده شده بود که به کنار آن بسته شده بود
[ترجمه گوگل]فرزندخوانده در کیک کیک بسیار پر زرق و برق بود که مادرش به کلاسش آورده بود و متوجه جعبه بسته بندی شده عظیم آن شده بود
[ترجمه گوگل]فرزندخوانده در کیک کیک بسیار پر زرق و برق بود که مادرش به کلاسش آورده بود و متوجه جعبه بسته بندی شده عظیم آن شده بود
11. Establish a few reasonable rules for your kindergartner and, when appropriate, ask for her input when you make or update the rules.
[ترجمه ترگمان]چند قانون منطقی برای kindergartner خود ایجاد کنید و زمانی که مناسب باشد، زمانی که قوانین را به روزرسانی یا به روز رسانی می کنید از او سوال کنید
[ترجمه گوگل]چند قاعده معقول برای فرزندتان را ایجاد کنید و در صورت لزوم، هنگامی که قوانین را ایجاد می کنید و یا به روزرسانی می کنید، برای ورود او درخواست دهید
[ترجمه گوگل]چند قاعده معقول برای فرزندتان را ایجاد کنید و در صورت لزوم، هنگامی که قوانین را ایجاد می کنید و یا به روزرسانی می کنید، برای ورود او درخواست دهید
12. That was in stark contrast to his writing in English, which appeared to be the work of a kindergartner.
[ترجمه ترگمان]این در تضاد کامل با نویسندگی او به زبان انگلیسی بود که به نظر می رسید کار of باشد
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با نوشته های او به زبان انگلیسی بود که به نظر می رسید کار یک دوستدار کودک است
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با نوشته های او به زبان انگلیسی بود که به نظر می رسید کار یک دوستدار کودک است
13. I considered the term artist, and then decided no, this can't be called art, so what came out of my mouth was the diction of a kindergartner: draw-er.
[ترجمه ترگمان]من اصطلاح هنرمند را در نظر گرفتم، و بعد به این نتیجه رسیدم که نه، این هنر نیست، بنابراین چیزی که از دهانم خارج شد عبارت بود از بیان یک kindergartner
[ترجمه گوگل]من هنرمند اصطلاح را در نظر گرفتم و بعد تصمیم گرفتم که این را نمی توان هنر نامید، پس آنچه از دهان من بیرون آمد، سخنرانی یک دوستدار کودک بود: قرعه کشی
[ترجمه گوگل]من هنرمند اصطلاح را در نظر گرفتم و بعد تصمیم گرفتم که این را نمی توان هنر نامید، پس آنچه از دهان من بیرون آمد، سخنرانی یک دوستدار کودک بود: قرعه کشی
14. Researchers recruited walkers of different ages and sizes, from a three-foot-tall kindergartner to a six-foot adult.
[ترجمه ترگمان]محققان روروئک از سنین و اندازه های مختلف را از یک kindergartner ۳ فوتی گرفته تا یک بزرگ سال ۶ فوتی به کار گرفتند
[ترجمه گوگل]محققان واکرها از سنین و اندازه های مختلف، از یک متخصص کودکستان سه تا بلند قد به یک بزرگسال شش پا استخدام کردند
[ترجمه گوگل]محققان واکرها از سنین و اندازه های مختلف، از یک متخصص کودکستان سه تا بلند قد به یک بزرگسال شش پا استخدام کردند
پیشنهاد کاربران
بچه ای که به کودکستان می رود
کلمات دیگر: