کلمه جو
صفحه اصلی

officially


رسما

انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: properly, according to an authority; formally.

- She filled out the forms necessary to officially change her name.
[ترجمه Sepehr] او برگه فرم را پر کرد تا رسما نام خودرا تغییر دهد
[ترجمه ترگمان] او فرم ها را پر کرد تا رسما نامش را عوض کند
[ترجمه گوگل] او اشکال لازم را برای رسم تغییر نام او پر کرده است

• formally, ceremoniously

جملات نمونه

1. an officially constituted spokesman
سخنگوی منتخب و رسمی

2. he officially endorsed the labour party candidate
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسما اعلام کرد.

3. he officially entered the gubernatorial race
او رسما وارد مبارزه ی انتخاباتی برای فرمانداری ایالت شد.

4. he was officially installed as mayor
او رسما به عنوان شهردار منصوب شد.

5. diplomas will be officially conferred next week
دانشنامه ها هفته ی دیگر رسما اعطا خواهد شد.

6. the anti-nuclear brigade officially protested
مخالفین بمب اتم رسما اعتراض کردند.

7. Although officially a dependent territory the island is effectively autonomous.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این جزیره به طور رسمی وابسته به این جزیره است، اما به طور موثر خود مختار است
[ترجمه گوگل]گرچه رسما یک سرزمین وابسته به جزیره است، به طور مؤثری مستقل است

8. Figures to be officially released this week reveal that long - term unemployment is still rising.
[ترجمه ترگمان]ارقام منتشر شده در این هفته فاش خواهند کرد که نرخ بیکاری طولانی مدت هنوز در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]آمارهای رسمی این هفته نشان می دهد که بیکاری بلند مدت همچنان در حال افزایش است

9. They officially announced the news to the reporters.
[ترجمه ترگمان]آن ها رسما این خبر را به خبرنگاران اعلام کردند
[ترجمه گوگل]آنها رسما این خبر را به خبرنگاران اعلام کردند

10. The college is not an officially recognized English language school.
[ترجمه ترگمان]این کالج یک مدرسه رسمی زبان انگلیسی نیست
[ترجمه گوگل]کالج مدرسه زبان انگلیسی به رسمیت شناخته شده نیست

11. He was officially censured for his handling of the situation.
[ترجمه ترگمان]به طور رسمی به خاطر نحوه رسیدگی به این وضعیت مورد مواخذه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او رسما برای رسیدگی به اوضاع سانسور شد

12. The government has officially unveiled its plans for tax reform.
[ترجمه ترگمان]دولت رسما از طرح های خود برای اصلاح مالیات پرده برداشت
[ترجمه گوگل]دولت برنامه های خود را برای اصلاحات مالیاتی رسمی اعلام کرده است

13. His services to the country were never officially acknowledged.
[ترجمه ترگمان]خدمات او به این کشور هرگز رسما تایید نشده است
[ترجمه گوگل]خدمات او به کشور هرگز رسما تایید نشده است

14. I've been officially invited to the wedding.
[ترجمه ترگمان]من رسما به عروسی دعوت شدم
[ترجمه گوگل]من رسما به عروسی دعوت شده ام

15. She is officially registered disabled.
[ترجمه ترگمان]او رسما معلول شده است
[ترجمه گوگل]او به طور رسمی غیر فعال شده است

16. Nothing has yet been officially announced .
[ترجمه ترگمان]هنوز هیچ چیز رسما اعلام نشده است
[ترجمه گوگل]هنوز رسما اعلام نشده است

پیشنهاد کاربران

رسمی :قانونی

به طور رسمی

رسماً


کلمات دیگر: