کلمه جو
صفحه اصلی

kind hearted


مهربان، خوش قلب، مهربان، خوش قلب، رئوف، مهرآمیز، محبت آمیز

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: kindheartedly (adv.), kindheartedness (n.)
• : تعریف: having or demonstrating kind sympathy for others.
مشابه: compassionate, warm-hearted

- The kindhearted woman comforted the lost child and stayed with him until his mother could be found.
[ترجمه ترگمان] زن مهربان کودک گم شده را دلداری داد و تا زمانی که مادرش پیدا شد نزد او ماند
[ترجمه گوگل] زن خوش تیپ کودک کودکی را از دست داد و تا زمانی که مادرش پیدا شد، با او ماند

• good hearted, kind, caring, good-natured, generous, considerate
someone who is kind-hearted is caring, loving, and gentle.
goodhearted, warmhearted, kind, compassionate

جملات نمونه

1. he was more kind-hearted than his mask indicated
او از آنچه ظاهرش نشان می داد مهربان تر بود.

2. kindhearted behavior
رفتار مهرآمیز

3. a kindhearted woman
زن با محبت

4. She was a jolly, kindhearted woman.
[ترجمه ترگمان]زن مهربانی و مهربانی بود
[ترجمه گوگل]او زن خوش تیپ و مهربان بود

5. The kindhearted people hate violence.
[ترجمه ترگمان]مردم مهربان از خشونت نفرت دارند
[ترجمه گوگل]مردم محترم از خشونت نفرت دارند

6. He owes his life to a kindhearted man.
[ترجمه ترگمان] اون زندگیش رو به یه مرد خوش قلب مدیون بود
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را به یک مرد خوش تیپ متعهد می کند

7. Aunty is too kindhearted for the cheater to have a chance.
[ترجمه ترگمان]اون برای متقلب بودن خیلی خوش قلب است
[ترجمه گوگل]عمه خیلی شاد و خوشحال است که شایسته شان است

8. I am a kindhearted slave driver.
[ترجمه ترگمان] من یه راننده سخاوتمند هستم
[ترجمه گوگل]من یک راننده برده ای محترم هستم

9. Quasimodo was a wise and kindhearted guy, but he had an ugly face and a hunchback.
[ترجمه ترگمان]Quasimodo یک آدم عاقل و خوش قلب بود، اما صورت زشتی داشت و یک گوژپشت
[ترجمه گوگل]Quasimodo یک مرد عاقل و باهوش بود، اما او یک صورت زشت و یک کوهنورد داشت

10. The kindhearted view is the basic concept of Islam.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه kindhearted مفهوم اصلی اسلام است
[ترجمه گوگل]دیدگاه دوستانه مفهوم اساسی اسلام است

11. The kindhearted, craggy Alfredo is the projectionist, the spinner of myth and the giver of a hard-won wisdom, full of Italian fatalism, winks and rough fatherly love.
[ترجمه ترگمان]مهربان، آلفردو خشن، projectionist، نایب اسطوره و دهنده عقل و خرد است که سرشار از جبر fatalism ایتالیایی، چشمک زدن و عشق پدرانه خشن است
[ترجمه گوگل]آلفردو، آدمخوار و تیزهوش، نمایشگر، فریبنده اسطوره و ترویج حکمت سخت، پر از فتطلایی ایتالیایی، وینکس و عشق پدرانه خشن است

12. On hearing a loud cry the kindhearted landlady quickly walked in.
[ترجمه ترگمان]پس از شنیدن صدای بلند بانوی جوان خوش قلبی به سرعت وارد شد
[ترجمه گوگل]با شنیدن صدای بلند، خانم محترم محترم به سرعت وارد شد

13. Symphony: the White and Black are and kindhearted!
[ترجمه ترگمان]سمفونی: سفید و سیاه و مهربان!
[ترجمه گوگل]سمفونی: سفید و سیاه و مهربان هستند!

14. This man is ugly but kindhearted.
[ترجمه ترگمان]این مرد زشته اما خوش قلب
[ترجمه گوگل]این مرد زشت اما مهربان است

15. This be photoplay about kindhearted sum courage!
[ترجمه ترگمان]! این به اندازه کافی شجاعت و شجاعت به خرج میده
[ترجمه گوگل]این در مورد شجاعت و شور و شوق محبت آمیز!

16. Hou Yi had a beautiful and kindhearted wife named Chang E.
[ترجمه ترگمان]هو یی زنی زیبا و مهربان به نام چانگ ای داشت
[ترجمه گوگل]هو یی یک زن زیبا و مهربان به نام چانگ یانگ داشت

پیشنهاد کاربران

محبت آمیز

خوش قلب


کلمات دیگر: