کلمه جو
صفحه اصلی

kidnaping

انگلیسی به انگلیسی

• abduction, act of stealing or taking a child or person by force

جملات نمونه

1. The inside of a van was as good a place as any to hold a kidnap victim.
[ترجمه ترگمان]داخل یک ون، جای خوبی برای گرفتن یک قربانی آدم ربایی بود
[ترجمه گوگل]در داخل یک ون محل جسمانی خوبی بود تا قربانی قربانی را نگه دارد

2. Two businessmen have been kidnapped by terrorists.
[ترجمه ترگمان]دو تاجر توسط تروریست ها ربوده شده اند
[ترجمه گوگل]دو تروریست توسط تروریست ها ربوده شده اند

3. They demanded a huge ransom for the return of the little girl whom they had kidnapped.
[ترجمه ترگمان]برای بازگشت دختر کوچکی که او را ربوده بودند، پول زیادی می خواستند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار بازپرداخت بزرگی برای بازگشت به دختر کوچکی بودند که آنها ربوده شده بودند

4. The Minister was kidnapped by armed men on his way to the airport.
[ترجمه ترگمان]این وزیر توسط مردان مسلح به سمت فرودگاه ربوده شد
[ترجمه گوگل]وزیر توسط مردان مسلح در راه خود به فرودگاه ربوده شد

5. The kidnap has caused the family months of heartbreak and suffering.
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی، ماه ها اندوه و عذاب را در این خانواده ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ربوده شدن خانواده باعث دلهره و رنج است

6. She was kidnapped and held for ransom.
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و برای گرفتن باج نگه داشته شد
[ترجمه گوگل]او ربوده شد و برای جبران گروگان گرفته شد

7. He was kidnapped and briefly detained by a terrorist group.
[ترجمه ترگمان]او ربوده شد و به مدت کوتاهی توسط یک گروه تروریستی بازداشت شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک گروه تروریستی ربوده شده و به طور خلاصه بازداشت شده است

8. Police in Brazil uncovered a plot to kidnap him.
[ترجمه ترگمان]پلیس در برزیل از توطئه ای برای ربودن او پرده برداشت
[ترجمه گوگل]پلیس در برزیل توطئه برای ربوده شدنش را کشف کرد

9. The torment of having her baby kidnapped is written all over her face.
[ترجمه ترگمان]شکنجه نوزاد او روی صورتش نوشته شده است
[ترجمه گوگل]عذاب داشتن ربوده شدن کودک در سراسر او نوشته شده است

10. The news of the kidnapping was blacked out until the police could find the child.
[ترجمه ترگمان]خبر ربودن تا زمانی که پلیس بتواند کودک را پیدا کند، سیاه شد
[ترجمه گوگل]خبر از آدم ربایی تا زمانی که پلیس می تواند کودک را پیدا کند، سیاه شده بود

11. It's been suggested the kidnapping was a put-up job.
[ترجمه ترگمان]به این پیشنهاد داده شده که آدم ربایی یه کار گذاشته شده بوده
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که آدم ربایی یک شغل است

12. A pair of robbers were trying to kidnap his wife.
[ترجمه ترگمان]یه جفت دزد سعی کردن زنش رو بدزدن
[ترجمه گوگل]یک زوج سارق سعی داشتند همسرش را ربودند

13. He paid the terrorist a ransom of 50000 for his kidnapped son.
[ترجمه ترگمان]او برای پسر ربوده شده خود یک باج به تروریست ها پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]او برای تروریست مبلغ 50000 دلار برای فرزند ربوده شده اش پرداخت

14. The girl had been doped and kidnapped.
[ترجمه ترگمان] اون دختره خمار بوده و دزدیده شده بو
[ترجمه گوگل]دختر مورد استفاده قرار گرفت و ربوده شد

15. He is charged with kidnapping a businessman last year and holding him for ransom.
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته به ربودن یک تاجر متهم شده و او را برای گرفتن باج نگه داشته است
[ترجمه گوگل]وی در سال گذشته به آدم ربایی یک تاجر محکوم شده و او را برای جبران گروگان گرفته است

پیشنهاد کاربران

آدم ربایی


کلمات دیگر: