مهد کودک
kindergartener
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• child who is in kindergarten; kindergarten teacher
جملات نمونه
1. Kindergartener is the main body in teaching activity. Teaching art of teacher influence teacher-student relation and teaching quality in class directly.
[ترجمه ترگمان]kindergartener بدن اصلی در فعالیت های آموزشی است آموزش هنر معلم بر رابطه معلم - دانش آموز و کیفیت تدریس به طور مستقیم در کلاس تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]Kindergartener بدن اصلی در فعالیت تدریس است هنر تدریس معلم بر روابط معلم و دانش آموز و کیفیت آموزش در کلاس به طور مستقیم تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]Kindergartener بدن اصلی در فعالیت تدریس است هنر تدریس معلم بر روابط معلم و دانش آموز و کیفیت آموزش در کلاس به طور مستقیم تاثیر می گذارد
2. Conclusion The nutritional knowledge and practice of the kindergartener need to be improved. Nutrition knowledge should be implemented among the teachers in kindergartens .
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری دانش غذایی و تمرین of باید بهبود یابد دانش تغذیه باید در مهدهای کودک به اجرا در آید
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری دانش و عمل تغذیه مهد کودک باید بهبود یابد دانش تغذیه باید در میان معلمان مهد کودک اجرا شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری دانش و عمل تغذیه مهد کودک باید بهبود یابد دانش تغذیه باید در میان معلمان مهد کودک اجرا شود
3. There is nothing more essential for a kindergartener than the qualities of being caring and patient.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز مهم تر از کیفیت مراقبت و بیمار بودن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای مهد کودک مهم تر از ویژگی های مراقبت و صبر نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای مهد کودک مهم تر از ویژگی های مراقبت و صبر نیست
4. The kindergartener __ C __ the children round her.
[ترجمه ترگمان] _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
[ترجمه گوگل]کودکستان __ C __ کودکان دور او
[ترجمه گوگل]کودکستان __ C __ کودکان دور او
5. Tying your shoes in a special way will get you no recognition from anyone except maybe a kindergartener.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، کفش های تو به روش خاصی به تو منتقل می شه، به جز یه بچه مهد کودکی
[ترجمه گوگل]کفش های خود را به روش خاصی متصل می کند و هیچ کدام از شما را به جز یک شاگرد کودکستان تشخیص نمی دهد
[ترجمه گوگل]کفش های خود را به روش خاصی متصل می کند و هیچ کدام از شما را به جز یک شاگرد کودکستان تشخیص نمی دهد
6. The spoken language expression ability will be the future qualified kindergartener necessary professional basic skills, that will occupy the most important status in each pedagogical skill.
[ترجمه ترگمان]توانایی بیان زبان در آینده می تواند مهارت های اولیه حرفه ای لازم برای آینده باشد که مهم ترین جایگاه در هر مهارت آموزشی را اشغال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]توانایی بیان واژگان گفتاری خواهد بود که مهد کودک آینده مناسب مهارت های اساسی حرفه ای است، که مهم ترین وضعیت در هر مهارت های آموزشی را اشغال می کند
[ترجمه گوگل]توانایی بیان واژگان گفتاری خواهد بود که مهد کودک آینده مناسب مهارت های اساسی حرفه ای است، که مهم ترین وضعیت در هر مهارت های آموزشی را اشغال می کند
7. How I went from learning how to hold a tiny newborn to learning how to let go of a kindergartener and a preschooler all in the same day.
[ترجمه ترگمان]چگونه من از یاد گرفتن اینکه چطور یک نوزاد کوچک را نگهداری کنم تا یاد بگیرم چطور یک kindergartener و یک preschooler را در یک روز رها کنم
[ترجمه گوگل]چگونه از یادگیری نحوه نگه داشتن یک نوزاد تازه متولد شدم تا یاد بگیرم که چگونه یک مهد کودک و یک کودک پیش دبستانی را در همان روز بگذارم
[ترجمه گوگل]چگونه از یادگیری نحوه نگه داشتن یک نوزاد تازه متولد شدم تا یاد بگیرم که چگونه یک مهد کودک و یک کودک پیش دبستانی را در همان روز بگذارم
8. Although busy with her own friends and work, Lillian took the time to listen to the trials of a not-so-eager kindergartener, a defiant tomboy, an awkward adolescent and a rebellious college student.
[ترجمه ترگمان]لیلیان، هر چند که مشغول کار با دوستان و کاره ای خود بود، زمان را صرف گوش دادن به محاکمه های افراد مشتاق و مشتاق، یک دختر tomboy گستاخ، یک نوجوان گستاخ و یک دانش آموز دبیرستانی کرد
[ترجمه گوگل]لیلیان زمانیکه با دوستان و کارهای خود مشغول کار بود، زمان را برای گوش دادن به محاکمات مهد کودک بسیار مشتاق، یک مادربزرگ نجیب زاده، یک نوجوان بی دست و پا و یک دانش آموز کالج سوگواری گرفت
[ترجمه گوگل]لیلیان زمانیکه با دوستان و کارهای خود مشغول کار بود، زمان را برای گوش دادن به محاکمات مهد کودک بسیار مشتاق، یک مادربزرگ نجیب زاده، یک نوجوان بی دست و پا و یک دانش آموز کالج سوگواری گرفت
9. Many wonder if sex education should even be a part of the curriculum of a kindergartener.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نمی دانند که آیا آموزش جنسی باید بخشی از برنامه تحصیلی a باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از تعجب می کنند که آیا آموزش جنسی باید حتی بخشی از برنامه درسی یک مهد کودک باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از تعجب می کنند که آیا آموزش جنسی باید حتی بخشی از برنامه درسی یک مهد کودک باشد
پیشنهاد کاربران
بچه ای که به کودکستان می رود
کلمات دیگر: