کلمه جو
صفحه اصلی

proprietress


معنی : مالک
معانی دیگر : مونک مالک، ملاک

انگلیسی به فارسی

(مونث) مالک، ملاک


مالکیت، مالك


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a female proprietor.

• female property owner, female proprietor
the proprietress is a woman who is the owner of a business such as a hotel, shop, or newspaper; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

مالک (اسم)
have, lord, landowner, landlord, possessor, owner, proprietor, landed proprietor, proprietress

جملات نمونه

1. The proprietress was alone in the bar.
[ترجمه ترگمان]خانم رییسه در بار تنها بود
[ترجمه گوگل]مالک تنها در نوار بود

2. Nor was it likely to be the proprietress of the Rose Bowl celebrating their deal.
[ترجمه ترگمان]و بعید به نظر می رسید که صاحب جام رز جام مقدس را جشن گرفته باشد
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد مالک معبد گل رز معروف بود

3. Kitty Russell, proprietress of the Longbranch Saloon, a woman with a heart of gold who has eyes only for Dillon.
[ترجمه ترگمان]کیتی، صاحب میخانه Longbranch، زنی با قلبی پر از طلا که فقط برای دیلان چشم و گوش دارد
[ترجمه گوگل]کیتی راسل، صاحب سالن سالن Longbranch، یک زن با قلب طلا که فقط چشم دیلون دارد

4. Eventually the proprietress admitted that the General was in the hotel, and somewhat hesitantly led Serrigny upstairs.
[ترجمه ترگمان]بالاخره خانم رییسه تایید کرد که ژنرال در هتل است و تا حدودی با تردید به طبقه بالا می رود
[ترجمه گوگل]در نهایت مالکیت پذیرفته شد که ژنرال در هتل بود و تا حدی سرنینی را به طبقه بالا برد

5. The moment I arrived the proprietress handed me a note with Bobbie's decisive writing on the envelope.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که وارد شدم، خانم رییسه نامه ای را که بابی یادداشت روی پاکت نوشته بود به دستم داد
[ترجمه گوگل]لحظه ای که من وارد شدم، مالک من به یادداشتی با نوشتن قاطع Bobbie در پاکت اشاره کرد

6. She was now the proprietress of the Rose Bowl.
[ترجمه ترگمان]او اکنون صاحب کاسه جام رز بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر معاون روباه بود

7. But I noticed that at times the fat proprietress went to their rooms; to play cards, she said.
[ترجمه ترگمان]اما متوجه شدم که خانم رییسه چاق به اتاق های خود می رود و ورق بازی می کند
[ترجمه گوگل]اما متوجه شدم که در آن زمان مالکیت چربی به اتاقشان رفت؛ او گفت، بازی کردن کارت ها

8. My theory is that the proprietress is a rich man's mistress. She does not want the shop to make money for him, and he cannot close it, because it was his present to her.
[ترجمه ترگمان]نظریه من این است که خانم رییسه یک معشوقه ثروتمند است دلش نمی خواهد مغازه برای او پول درست کند، و نمی تواند آن را ببندد، زیرا این هدیه او بود
[ترجمه گوگل]نظریه من این است که مالک معشوقه ثروتمند است او نمیخواهد فروشگاه را برای او پول بپردازد، و او نمیتواند آن را بسوزاند، زیرا او حاضر به او بود

9. No young woman appeared. Neither did the proprietress. The Warden was experienced.
[ترجمه ترگمان]هیچ زن جوانی ظاهر نشد خانم رییسه هم همین طور سرپرست تجربه کرده بود
[ترجمه گوگل]هیچ زن جوان ظاهر نشد مالک هم نبود سرپرست تجربه شد

10. There the proprietress handed her a needle and a spool of black thread.
[ترجمه ترگمان]خانم رییسه یک سوزن و قرقره نخ سیاه به دستش داد
[ترجمه گوگل]صاحب مغازه یک سوزن و یک قاشق چرم سیاه را به او تحویل داد

11. The proprietress panicked, gaping in consternation.
[ترجمه ترگمان]خانم رییسه دست پاچه شده بود و با حیرت به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]صاحب مزاحم شد و خفه شد

12. A Ji is saying, gave a proprietress small jar.
[ترجمه ترگمان] یه \"ji\" میگه، یه شیشه کوچیک درست کرده
[ترجمه گوگل]یک جی می گوید، یک جار کوچک کوچک مالک داد

13. Fielding lingered to congratulate - or compensate - the proprietress.
[ترجمه ترگمان]فیلدینگ آنجا مانده بود تا به خانم رییسه تبریک بگوید یا آن را جبران کند
[ترجمه گوگل]فیلدینگ برای جلب یا جبران صاحب کسب و کار متعهد بود

پیشنهاد کاربران

You proprietress own all my feeling
تو صاحب تمام احساسات من هستی

مالک زن ( مونث )


کلمات دیگر: