کلمه جو
صفحه اصلی

itchy


معنی : خارش دار
معانی دیگر : خارش آور، خارش مانند، بی قرار، بی تاب، مشتاق

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: itchier, itchiest
مشتقات: itchiness (n.)
(1) تعریف: having or causing an itching sensation.

- My skin becomes itchy in the winter when it's dry.
[ترجمه سجاد معصومی] در زمستان وقتی پوست من خشک میشود به خارش می افتد
[ترجمه ترگمان] پوست من در زمستان خارش پیدا می کند وقتی که خشک می شود
[ترجمه گوگل] پوست من در زمستان خشک می شود
- It's a nice wool sweater, but it's rather itchy.
[ترجمه ترگمان] ژاکت پشمی قشنگی است، اما کمی خارش دارد
[ترجمه گوگل] این یک ژاکت پشم خوب است، اما خارش دار است
- The child broke out in an itchy rash.
[ترجمه محمد] بچه ( ناگهان ) دچار تاول خارش دار شد
[ترجمه ترگمان] بچه با خارش شدید شروع به حرف زدن کرد
[ترجمه گوگل] کودک در یک خارش خارش ایجاد شد
- She has several itchy mosquito bites on her legs.
[ترجمه ترگمان] او چندین گزش پشه را روی پاهایش احساس کرده است
[ترجمه گوگل] او چندین نیش پشه خارش دار دارد

(2) تعریف: nervously eager, desirous, or apprehensive.

• having a tingling or itching sensation, affected with the need to scratch
if you are itchy or if a part of your body is itchy, you have an unpleasant feeling on your skin that makes you want to scratch.

مترادف و متضاد

خارش دار (صفت)
scabious, itchy, prurient, pruriginous

itching


Synonyms: tingling, prickling, crawly, crawling, tickling


جملات نمونه

1. rough, itchy socks
جوراب زبر و خارش آور

2. i felt itchy all over my body
در تمام بدنم احساس خارش می کردم.

3. i was fresh out of college and itchy for travel
تازه از دانشگاه درآمده بودم و دلم برای مسافرت لک می زد.

4. The sun brought her out in an itchy rash.
[ترجمه ترگمان]خورشید او را با جوش و جوش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]خورشید او را در یک خارش خارش بیرون آورد

5. My eyes sometimes get red and itchy in the summer.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها چشمانم سرخ می شوند و در تابستان خارش می کنند
[ترجمه گوگل]چشمان من گاهی قرمز و خارش در تابستان است

6. My skin has broken out in an itchy rash.
[ترجمه ترگمان] پوست من با خارش خارش افتاده
[ترجمه گوگل]پوست من در یک خارش خارش ایجاد شده است

7. The dust made me feel itchy all over.
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک باعث شد که بدنم به خارش بیفتد
[ترجمه گوگل]گرد و غبار باعث احساس خارش تمام شد

8. The trip gave me itchy feet and I wanted to travel more.
[ترجمه ترگمان]این سفر باعث خارش پاهای من شد و من می خواستم بیشتر سفر کنم
[ترجمه گوگل]این سفر به من خارش شد و من می خواستم بیشتر سفر کنم

9. These tights are all itchy.
[ترجمه ترگمان]این لباسای تنگ به خارش افتاده
[ترجمه گوگل]این لباس های جوراب شلواری است

10. If your skin tingles or feels hot and itchy, the chances are you've overdone it.
[ترجمه ترگمان]اگر پوست شما به خارش می افتد و یا احساس خارش و خارش می کند، احتمال آن بیشتر است
[ترجمه گوگل]اگر پوست شما تلخ و یا احساس گرم و خارش داشته باشد، احتمال این است که آن را بیش از حد تحمل کنید

11. This is characterised by a scaly and sometimes itchy scalp, but it shouldn't be red or sore.
[ترجمه ترگمان]این باعث خارش پوست سر و گاهی اوقات خارش پوست می شود، اما نباید قرمز و یا زخمی باشد
[ترجمه گوگل]این با یک پوست سر و پا و گاه خارش دار مشخص می شود، اما نباید قرمز یا درد باشد

12. Frankie's twitchy legs and itchy scalp pulled his thoughts back to the present.
[ترجمه ترگمان]پاهای عصبی فرانکی و خارش پوست سرش را به زمان حال عقب کشید
[ترجمه گوگل]پاها و ناخوشایند فرانکی و پوست سر، اندیشه های خود را به حال حاضر

13. I feel terrible and my eyes are itchy.
[ترجمه ترگمان]احساس بدی دارم و چشمام به خارش افتاده
[ترجمه گوگل]احساس می کنم وحشتناک است و چشم هایم خارش دار هستند

14. Milk taken at breakfast time produced itchy skin by lunchtime, and severe bloating and diarrhoea in the afternoon.
[ترجمه ترگمان]شیری که در زمان صبحانه گرفته شد باعث خارش پوست در هنگام ناهار و نفخ و باد شدید و اسهال شدید در بعد از ظهر شد
[ترجمه گوگل]شیر در زمان صبحانه، پوست خارش را با ناهار، و نفخ و اسهال شدید بعد از ظهر تولید می کند

15. His collar felt itchy and he could smell some strange tense body-smell coming from his armpits.
[ترجمه ترگمان]یقه او به خارش افتاده بود و او می توانست بوی عجیبی را که از زیر بغلش بیرون میامد استشمام کند
[ترجمه گوگل]یقه او احساس خارش می کند و او می تواند بوی بد بدن تناسلی عجیب و غریب از زیر بغل او بوی کند

I felt itchy all over my body.

در تمام بدنم احساس خارش می‌کردم.


rough, itchy socks

جوراب زبر و خارش‌آور


I was fresh out of college and itchy for travel.

تازه از دانشگاه درآمده بودم و دلم برای مسافرت لک می‌زد.


پیشنهاد کاربران

خارش دار

میخارد

Can you feel how itchy this sweater is?
وقتی دست می زنید متوجه می شید که این سویشرت چقدر خارش آوره؟


کلمات دیگر: