کلمه جو
صفحه اصلی

teddy bear


(عروسک کودکان) بچه خرس، خرس کاهی، خرس عروسکی

انگلیسی به فارسی

(عروسک کودکان) بچه خرس، خرس کاهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several children's toys made to look like a bear, filled with soft stuffing and covered with furlike plush.

• child's stuffed toy that looks like a bear cub

جملات نمونه

1. We sell all shapes and sizes of teddy bear.
[ترجمه ترگمان]ما همه شکل ها و اندازه های خرس عروسکی را می فروشیم
[ترجمه گوگل]ما همه اشکال و اندازه خرس عروسکی را می فروشیم

2. The little boy cuddled the teddy bear close.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک عروسک خرسی را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو نزدیک خرس عروسکی را می پوشاند

3. Emily hugged her teddy bear tightly to her chest.
[ترجمه ترگمان]امیلی خرس عروسکی را در آغوش گرفت و محکم به سینه اش چسباند
[ترجمه گوگل]امیلی محکم به سینه اش خمیازه می داد

4. The little boy went upstairs trailing his teddy bear behind him.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک به طبقه بالا رفت و خرس عروسکی را که پشت سرش بود دنبال کرد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو بالا رد شد و خیمه تندش را پشت سرش گذاشت

5. He had a scruffy old teddy bear which went by the name of Augustus.
[ترجمه ترگمان]او یک خرس عروسکی قدیمی scruffy داشت که به نام آوگوستوس ساخته شد
[ترجمه گوگل]او خرس عروسکی قدیمی داشت که به نام آگوستوس رفت

6. Polly was playing with her teddy bear.
[ترجمه ترگمان]پولی \"داشت با\" خرس تدی \"بازی می کرد\"
[ترجمه گوگل]پولی با خرس عروسکی اش بازی کرد

7. The teddy bear was his favourite plaything.
[ترجمه ترگمان]خرس عروسکی بازیچه مورد علاقه او بود
[ترجمه گوگل]خرس عروسکی بازی های مورد علاقه او بود

8. They searched for the money-filled teddy bear and were told it had been tossed on to a rubbish dump.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال خرس عروسکی پر از پول می گشتند و به آن ها گفته می شد که آن را به یک سطل آشغال پرت کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها برای خرس عروسکی پول پر شده را جستجو کردند و گفته شد که به یک تخلیه زباله منتقل شده اند

9. The wide-ranging designs include a teddy bear switch for children's bedrooms.
[ترجمه ترگمان]طرح های بزرگ شامل یک خرس عروسکی برای اتاق خواب ها می شود
[ترجمه گوگل]طرح های گسترده ای شامل یک سوئیچ خرس عروسکی برای اتاق خواب کودکان است

10. The prizes, a teddy bear, plaque, cup and a big jar of yummy in the tummy honey.
[ترجمه ترگمان]جایزه، یک خرس عروسکی، پلاک، فنجان و یک شیشه بزرگ خوش مزه در شکم عسل
[ترجمه گوگل]جوایز، یک خرس عروسکی، پلاک، فنجان و یک ظروف بزرگ جالب در عسل شکم

11. The teddy bear knows no class system . . . and acknowledges no international borders.
[ترجمه ترگمان]خرس عروسکی هیچ سیستم طبقاتی را نمی شناسد و هیچ مرز بین المللی را تایید نمی کند
[ترجمه گوگل]خرس عروسکی هیچ سیستم کلاس نمی داند و هیچ مرزهای بین المللی را تصدیق نمی کند

12. However, church officials have refused saying a teddy bear has no religious significance.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقامات کلیسا از گفتن اینکه یک خرس عروسکی از اهمیت مذهبی برخوردار نیست امتناع کرده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، مقامات کلیسا حاضر به گفتن یک خرس عروسکی هیچ اهمیت مذهبی ندارند

13. At the hospital, officers gave him a teddy bear and a hamburger.
[ترجمه ترگمان]در بیمارستان، افسرها به او یک خرس تدی و همبرگر دادند
[ترجمه گوگل]در بیمارستان، ماموران به او یک خرس عروسکی و یک همبرگر دادند

14. Can you color in this picture of a teddy bear for me?
[ترجمه ترگمان]میتونی تو این عکس یه عروسک خرسی برای من پیدا کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در این تصویر یک خرس عروسکی برای من رنگ بزنید؟

15. Among all the debris, a grey sodden teddy bear was found near a woman's black shoe.
[ترجمه ترگمان]بین همه آوار، یک خرس عروسکی مو خیس که نزدیک کفش مشکی زنانه پیدا شده بود، پیدا شد
[ترجمه گوگل]در بین تمام آوارها، خرس عروسکی خاکستری خرد شده در نزدیکی یک کفش سیاه پوست زن یافت شد

پیشنهاد کاربران

خرس کوچک

خرس کوچک - بچه خرس

عروسک خرسی خرس کوچولو معنی درستش

خرس عروسکی

عروسک خرس
خرس عروسکی

. The teddy bear calms the children
خرس عروسکی به بچه ها آرامش میدهد.

بچه خرس
عروسک خرسی

عروسک خرس

عروسک خرس پارچه ای


کلمات دیگر: