کلمه جو
صفحه اصلی

defiantly


از روى مخالفت

انگلیسی به انگلیسی

• challengingly, provocatively

جملات نمونه

1. She tilted her chin at him defiantly.
[ترجمه ترگمان]نا دین با گستاخی چانه اش را کج کرد
[ترجمه گوگل]او چانه اش را به سمت او متزلزل کرد

2. He jutted his chin/jaw defiantly.
[ترجمه ترگمان]چانه اش را جسورانه تیز کرده بود
[ترجمه گوگل]او چانه / فک را به روشنی بیان کرد

3. A group of prisoners stood on the roof, defiantly waving banners and throwing stones.
[ترجمه ترگمان]گروهی از زندانیان بر روی بام ایستاده بودند و با گستاخی بیرق را تکان می دادند و سنگ ها را پرتاب می کردند
[ترجمه گوگل]گروهی از زندانیان بر روی پشت بام ایستادند و با پرچانه ای پرچم ها و پرتاب سنگ را پر کردند

4. Diane squared up to him defiantly.
[ترجمه ترگمان]دایان با حالتی تدافعی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]دایان به او شک کرد

5. They defiantly rejected any talk of a compromise.
[ترجمه ترگمان]آن ها جسورانه هر صحبتی از یک مصالحه را رد کردند
[ترجمه گوگل]آنها بی رحمانه هر گونه صحبت از مصالحه را رد کردند

6. In recent years the defiantly right-on stance of the comedy circuit had been booted out by a brand of no-holds barred humour.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، موضع قاطع و جسورانه در رابطه با نمایش کمدی به خاطر نشان دادن طنز و holds توسط یک مارک of ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، موضع شگفت آور درست در مدار کمدی توسط مارک طنز محروم شده از سوی افراد غیرقانونی منتشر شده است

7. She put her hand defiantly on his arm and glared at the ring of faces.
[ترجمه ترگمان]او دستش را به طرف او دراز کرد و به حلقه چهره ها نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او دستش را بر روی بازوی خود گذاشت و در حلقهای از چهره نگاه کرد

8. He is a master of the climb-down, presented defiantly as a statesmanlike change of opinion.
[ترجمه ترگمان]او استاد بالا رفتن از بالا رفتن است، که به طور جسورانه به عنوان تغییر عقیده عمومی معرفی شده است
[ترجمه گوگل]او استاد کوهنوردی است که به نحوی تغییری در افکار عمومی به نمایش گذاشته شده است

9. This attitude is defiantly hip and belligerently contemporary.
[ترجمه ترگمان]این نگرش جسورانه و belligerently است
[ترجمه گوگل]این نگرش بی رحمانه و بی رحمانه معاصر است

10. Miss Regina starts to answer, shakes her head defiantly, then bends her head to study her rings.
[ترجمه ترگمان]خانم Regina شروع به جواب دادن می کند، سرش را مغرورانه تکان می دهد، بعد سرش را خم می کند تا انگشترهای خود را بررسی کند
[ترجمه گوگل]دوشیزه رجینا شروع به پاسخ می دهد، سرش را تکان می دهد، سپس سرش را برای مطالعه حلقه هایش خم می کند

11. And it's almost defiantly thick, but I miss the smoky richness that bacon or ham brings to the recipe.
[ترجمه ترگمان]و این تقریبا جسورانه است، اما این غنای smoky را که بیکن یا ژامبون برای دستور غذا به ارمغان می آورد، از دست می دهم
[ترجمه گوگل]و این تقریبا بی پروا ضخیم است، اما من غرور دود را از دست می دهم که بیکن یا ژامبون به دستور غذا می رسند

12. Plus, their lifestyle decisions are defiantly made under the army surplus banner we cleverly call Crusty.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تصمیمات سبک زندگی آن ها جسورانه زیر علامت اضافی ارتش گرفته می شود که ما با زیرکی به آن می گوییم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تصمیم گیری های شیوه زندگی آنها به وضوح تحت نام پرچم ارتشی ارتش ما است که با هوشمندانه Crusty تماس می گیریم

13. She faced him defiantly, her hands clasped behind her back, feeling like a burglar caught red-handed.
[ترجمه ترگمان]او با حالت تدافعی به او نگاه کرد، دست هایش پشت سرش به هم فشرده شده بودند، انگار که یک دزد گیر کرده باشد
[ترجمه گوگل]او با بی رحمی مواجه شد، دستانش پشت پشتش را بستند، مانند یک سرقت دست و پا قرمز گرفتند

14. He hunched his shoulders and stamped his way defiantly down the rest of the stairs and out into the cobbled street.
[ترجمه ترگمان]او شانه هایش را خم کرد و از پله ها بالا رفت و از پله ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]او شانه های خود را شانه کرد و راه خود را به طرز شگفتآور پایین بقیه پلهها و خارج از خیابان سنگفرش گذاشت

پیشنهاد کاربران

گستاخانه / با گستاخی ، مغرورانه / با غرور ، جسورانه / با جسارت ، سرکشانه / با سرکشی ، قاطعانه / با قاطعیت ، با کله شقی ، با سرتقی ، با خیره سری ، با مبارزه طلبی ، با سری افراشته ، با بی اعتنایی ، با بی تفاوتی ، با حالتی تدافعی



کلمات دیگر: