کلمه جو
صفحه اصلی

skinny


معنی : لاغر، پوستی، پوست واستخوان
معانی دیگر : نحیف، استخوانی، وابسته به پوست، جلدی، پوست مانند

انگلیسی به فارسی

پوستی، لاغر، پوست واستخوان


لاغر، پوست واستخوان، پوستی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: skinnier, skinniest
• : تعریف: extremely thin and bony.
مترادف: gaunt, meager, scraggy, scrawny, spindly, weedy
متضاد: curvaceous, fat, fleshy, obese, plump
مشابه: angular, gangly, lanky, lean, rawboned, spare, thin

- He became quite skinny during his illness.
[ترجمه وووووووکگننننن] او در دوره ی بیماری خود بسیار و کاملا نحیف و ضعیف و لاغر شد
[ترجمه ترگمان] در خلال بیماری او کاملا لاغر شده بود
[ترجمه گوگل] او در طول بیماری خود کاملا لاغر شد
اسم ( noun )
مشتقات: skinniness (n.)
• : تعریف: (slang) accurate, usu. confidential information (prec. by the).

• thin, lean, slim, scrawny
a skinny person is very thin, especially in an unattractive way; an informal word.

مترادف و متضاد

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

پوستی (صفت)
skinny, cortical, cutaneous, dermal, corticate, made of skin

پوست واستخوان (صفت)
skinny

very thin


Synonyms: angular, bony, emaciated, gaunt, lank, lanky, lean, like a rail, malnourished, rawboned, scraggy, scrawny, skeletal, skin-and-bone, slender, spare, twiggy, undernourished, underweight


Antonyms: chubby, fat, heavy, large, overweight, plump, thick


جملات نمونه

1. a skinny woman
زن لاغر

2. two skinny horses were teamed to a plow
دو اسب لاغر را به دستگاه شخم بسته بودند.

3. zahra was a skinny waif with torn clothes and sunken eyes
زهرا دخترک بی خانمان لاغری بود با لباس های مندرس و چشم های گود افتاده.

4. At school I was fairly skinny and undersized.
[ترجمه ترگمان]در مدرسه من نسبتا لاغر و کوتوله بودم
[ترجمه گوگل]در مدرسه من نسبتا لاغر و ضعیف بودم

5. You're too skinny — we'll have to fatten you up.
[ترجمه مهدی] تو خیلی لاغر هستی! ما باید تو رو چاق کنیم.
[ترجمه ترگمان]تو بیش از حد لاغر هستی، ما باید fatten کنیم
[ترجمه گوگل]شما بیش از حد لاغر هستید - باید رشد کنیم

6. Some supermodels are far too skinny.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مانکن بیش از حد لاغر ان
[ترجمه گوگل]برخی از سوپرمودلها خیلی لاغر هستند

7. Tom was a lanky boy with long skinny legs.
[ترجمه ترگمان]تام پسر لاغری بود با پاهای لاغرش
[ترجمه گوگل]تام یک پسر چاق با پاهای بلند لاغر بود

8. He looks much too skinny / scrawny to be a weight - lifter.
[ترجمه ترگمان]او بسیار لاغر و لاغر به نظر می رسد که یک وزنه بردار است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد بیش از حد لاغر / scrawny به وزن - آسانسور

9. He was quite a skinny little boy.
[ترجمه ترگمان]اون یه پسر کوچولوی لاغر بود
[ترجمه گوگل]او پسر کوچک لاغر بود

10. You should eat more, you're much too skinny.
[ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر بخوری، تو خیلی لاغری
[ترجمه گوگل]شما باید بیشتر بخورید، خیلی لاغر هستید

11. You're skinny enough without going on a diet!
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی لاغر شدی بدون اینکه رژیم بگیری
[ترجمه گوگل]شما به اندازه کافی لاغر هستید بدون رفتن به رژیم غذایی!

12. And skinny. just a bunch of bones.
[ترجمه ترگمان] و لاغر فقط یک مشت استخوان
[ترجمه گوگل]و لاغر فقط یک دسته از استخوان ها

13. This was Olga - even to her skinny legs!
[ترجمه ترگمان]این اولگا بود حتی با پاهای لاغرش
[ترجمه گوگل]این اولگا بود - حتی به پاهای لاغر او!

14. The sense of immediate attraction to this skinny guy with the bad acne and the eyebrows that met.
[ترجمه ترگمان]حس جذب فوری برای این فرد لاغر با جوش های بد و ابروهایش که دیده شد
[ترجمه گوگل]احساس جذب فوری به این مرد لاغر با آکنه بد و ابرو که ملاقات کرد

15. Skinny tightrope walkers, feet weighted with fishing sinkers, traversed the high wire.
[ترجمه ترگمان]چند تا واکر لاغر و لاغر با پای ماهی گیری که با ماهی گیری در حال ماهیگیری بودند از سیم بلند عبور کردند
[ترجمه گوگل]لاکپشتهای لاغر تنگش، پایه با سایبان ماهیگیری، از سیم بالا عبور کردند

16. Suddenly the skinny preacher stepped forward.
[ترجمه ترگمان]ناگهان کشیش لاغر به جلو آمد
[ترجمه گوگل]ناگهان واعظ لاغر به جلو حرکت کرد

a skinny woman

زن لاغر


پیشنهاد کاربران

جذب

مثل شلوار جین جذب
مثال
Skinny jeans

GM. afsarian

Skinny blue Jeans
شلواری لی تنگ

شلوار لوله تفنگی

بدن نما

لاغر مردنی _ یا همون نی غلیون خودمون😅

پوست استخون، خیلی لاغر

لاغر مردنی

برخلاف slender ، فرد با چنین صفتی فاقد جذابیت است

skinny در مفهوم اسمی که غالباً به صورت عبارت the skinny به کار می رود به معنی اطلاعات جالب یا ناگفته ها دربارۀ چیزی است: The skinny on Hollywood


کلمات دیگر: