مربوط به حدود اختیارقانونی
jurisdictional
مربوط به حدود اختیارقانونی
انگلیسی به فارسی
قضایی
انگلیسی به انگلیسی
• dealing with the administration of justice; of power and authority; pertaining to the range of authority, pertaining to the territory over which authority is exercised
جملات نمونه
1. The survey will inevitably resolve such jurisdictional uncertainties.
[ترجمه ترگمان]این بررسی به طور اجتناب ناپذیری چنین عدم قطعیت و jurisdictional را حل و فصل می کند
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی ناگزیر حل و فصل این عدم اطمینان قانونی است
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی ناگزیر حل و فصل این عدم اطمینان قانونی است
2. Nor has it felt bound by territorial or jurisdictional limits.
[ترجمه ترگمان]و همچنین آن را محدود به محدودیت های سرزمینی یا jurisdictional نکرده است
[ترجمه گوگل]از لحاظ محدودیت های قلمروی یا حوزه قضایی، آن را محدود نمی کند
[ترجمه گوگل]از لحاظ محدودیت های قلمروی یا حوزه قضایی، آن را محدود نمی کند
3. Discuss the causation of development from the absolute jurisdictional immunity to the relative jurisdictional immunity.
[ترجمه ترگمان]در مورد علیت توسعه از مصونیت قضایی مطلق jurisdictional به مصونیت قضایی و قضایی نسبی بحث کنید
[ترجمه گوگل]بحث علت ایجاد توسعه از مصونیت قانونی مطلق به مصونیت قضایی نسبی است
[ترجمه گوگل]بحث علت ایجاد توسعه از مصونیت قانونی مطلق به مصونیت قضایی نسبی است
4. In practice, however, this jurisdictional limit on administrative investigations is generally easy to satisfy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در عمل، این محدودیت jurisdictional در تحقیقات اجرایی به طور کلی برای راضی کردن آسان است
[ترجمه گوگل]در عمل، با این حال، این محدودیت قضایی در تحقیقات اداری به طور کلی راحت است
[ترجمه گوگل]در عمل، با این حال، این محدودیت قضایی در تحقیقات اداری به طور کلی راحت است
5. The strategy to these challenges is to reconstruct jurisdictional bases.
[ترجمه ترگمان]استراتژی این چالش ها بازسازی پایگاه های حقوقی jurisdictional است
[ترجمه گوگل]استراتژی این چالش ها بازسازی پایگاه های قانونی است
[ترجمه گوگل]استراتژی این چالش ها بازسازی پایگاه های قانونی است
6. The extra - jurisdictional aspect of the AML also could be important.
[ترجمه ترگمان]جنبه extra jurisdictional of نیز می تواند مهم باشد
[ترجمه گوگل]جنبه فوق العاده قضایی AML همچنین می تواند مهم باشد
[ترجمه گوگل]جنبه فوق العاده قضایی AML همچنین می تواند مهم باشد
7. The judge, though, dismissed the suit on jurisdictional grounds.
[ترجمه ترگمان]با این حال، قاضی کت و شلوارش را بر پایه اصول jurisdictional گذاشت
[ترجمه گوگل]با این وجود، قاضی دادخواست را بر اساس حوزه قضایی رد کرد
[ترجمه گوگل]با این وجود، قاضی دادخواست را بر اساس حوزه قضایی رد کرد
8. The jurisdictional amount is set by statute and is currently $ 80,000.
[ترجمه ترگمان]مبلغ jurisdictional تعیین شده توسط قانون تنظیم شده است و در حال حاضر ۸۰،۰۰۰ دلار است
[ترجمه گوگل]مقدار قضایی توسط قانون تعیین شده است و در حال حاضر 80،000 دلار است
[ترجمه گوگل]مقدار قضایی توسط قانون تعیین شده است و در حال حاضر 80،000 دلار است
9. The world famous off - coast jurisdictional areas include British Virgin Islands, Cayman Islands and Anguilla Islands etc.
[ترجمه ترگمان]مناطق معروف jurisdictional که در ساحل معروف است شامل جزایر ویرجین بریتانیا، جزایر کیمن و جزایر Anguilla و غیره است
[ترجمه گوگل]مناطق معروف منطقه خلیج فارس شامل جزایر ویرجین بریتانیا، جزایر کیمن و جزایر آنگیالیا و غیره هستند
[ترجمه گوگل]مناطق معروف منطقه خلیج فارس شامل جزایر ویرجین بریتانیا، جزایر کیمن و جزایر آنگیالیا و غیره هستند
10. The advantages compared with ordinary civil procedure were largely limited to Rome, since each province had only one jurisdictional magistrate.
[ترجمه ترگمان]مزایای مقایسه با رویه مدنی معمولی تا حد زیادی به رم محدود بود، زیرا هر استان فقط یک قاضی jurisdictional داشت
[ترجمه گوگل]مزایا در مقایسه با روش معمولی مدنی عمدتا محدود به رم بود، زیرا هر یک از استان ها فقط یک قاضی قضایی داشتند
[ترجمه گوگل]مزایا در مقایسه با روش معمولی مدنی عمدتا محدود به رم بود، زیرا هر یک از استان ها فقط یک قاضی قضایی داشتند
11. The basis for judicial intervention becomes clear and worrisome problems of jurisdictional versus non jurisdictional errors of law are left behind.
[ترجمه ترگمان]اساس مداخله قضایی روشن و نگران کننده است و مشکلات حقوقی jurisdictional و jurisdictional در مقابل اشتباه ات غیر قانونی law در پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]پایه ای برای مداخله قضایی واضح و مضطرب می شود و مشکالت قانونی و غیرقانونی بودن قوانین در پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]پایه ای برای مداخله قضایی واضح و مضطرب می شود و مشکالت قانونی و غیرقانونی بودن قوانین در پشت سر گذاشته می شود
12. The conceptual block of the Nat Bell case is circumvented by regarding a component of the X question as jurisdictional.
[ترجمه ترگمان]بلوک مفهومی قضیه نات، با در نظر گرفتن جزیی از سوال X به عنوان jurisdictional نادیده گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بلوک مفهومی پرونده Nat Bell با درنظر گرفتن یک جزء از سوال X به عنوان قضایی است
[ترجمه گوگل]بلوک مفهومی پرونده Nat Bell با درنظر گرفتن یک جزء از سوال X به عنوان قضایی است
13. Evidence can thereby be admitted to prove or disprove the existence of the element which has been deemed jurisdictional.
[ترجمه ترگمان]شواهد را می توان به اثبات یا رد وجود عنصری که jurisdictional فرض شده است، تایید کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین شواهد میتواند به اثبات یا رد وجود این عنصر محکوم شود
[ترجمه گوگل]بنابراین شواهد میتواند به اثبات یا رد وجود این عنصر محکوم شود
14. My own views as to the proper limits of jurisdictional control will be spelt out after a consideration of the case law.
[ترجمه ترگمان]نظرات شخصی من در مورد محدودیت های مناسب کنترل jurisdictional، بعد از رسیدگی به قانون پرونده، هجی می شود
[ترجمه گوگل]دیدگاه های من نسبت به محدودیت های مناسب کنترل قضایی پس از اتخاذ یک قانون مد نظر است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های من نسبت به محدودیت های مناسب کنترل قضایی پس از اتخاذ یک قانون مد نظر است
15. Applying such reasoning in its full rigour would reduce the division between jurisdictional and non-jurisdictional error to vanishing point.
[ترجمه ترگمان]به کار بردن چنین استدلالی در دقت کامل آن، تقسیم بین error jurisdictional و non - به نقطه ناپدید شدن را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اعمال چنین استدلال در سختی کامل، تقسیم بین خطوط قضایی و غیرقانونی به نقطه ناپایداری را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اعمال چنین استدلال در سختی کامل، تقسیم بین خطوط قضایی و غیرقانونی به نقطه ناپایداری را کاهش می دهد
پیشنهاد کاربران
قضایی
کیفری
کیفری
صلاحیتی
کلمات دیگر: