روانشناسى : اخلاقیات
morals
روانشناسى : اخلاقیات
انگلیسی به فارسی
اخلاق، روحیه، پند، سیرت، معنی
انگلیسی به انگلیسی
• standards of conduct as what is right or wrong, ethics; morality
جملات نمونه
1. a code of morals to which all tribe members subscribe
یک دسته اصول اخلاقی که همه ی افراد قبیله به آن پای بندند
2. to corrupt someone's morals
اخلاق کسی را فاسد کردن
3. (c. popper) we want to moralize politics and not to politicize morals
ما می خواهیم سیاست را اخلاقی کنیم ولی نمی خواهیم اخلاقیات را سیاسی کنیم.
4. Films like this are a danger to public morals.
[ترجمه ترگمان]فیلم هایی مثل این برای اخلاق عمومی خطرناک هستند
[ترجمه گوگل]فیلم هایی مثل این خطراتی برای اخلاق عمومی هستند
[ترجمه گوگل]فیلم هایی مثل این خطراتی برای اخلاق عمومی هستند
5. There are clear morals to be drawn from the failure of these companies.
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی آشکاری در مورد شکست این شرکت ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]از شکست این شرکت ها اخلاقی روشن است
[ترجمه گوگل]از شکست این شرکت ها اخلاقی روشن است
6. His ideas on morals are really prehistoric.
[ترجمه ترگمان]عقاید او درباره اخلاقیات واقعا ماقبل تاریخ است
[ترجمه گوگل]ایده های او در مورد اخلاق واقعا قبل از تاریخ است
[ترجمه گوگل]ایده های او در مورد اخلاق واقعا قبل از تاریخ است
7. Lewis's novel doesn't flatter Midwestern attitudes and morals.
[ترجمه ترگمان]رمان \"لوئیس\" نگرش و رفتار غرب را به خود جلب نمی کند
[ترجمه گوگل]رمان لوییس نگرش ها و اخلاق های میدانی غرب را دوست ندارد
[ترجمه گوگل]رمان لوییس نگرش ها و اخلاق های میدانی غرب را دوست ندارد
8. She had tried her best to instil morals into her daughters.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که اخلاق و رفتار دخترانش را به او القا کند
[ترجمه گوگل]او بهترین را برای تأثیر اخلاق به دخترانش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او بهترین را برای تأثیر اخلاق به دخترانش گذاشته بود
9. Young people these days have no morals.
[ترجمه ترگمان]جوانان این روزها اخلاق ندارند
[ترجمه گوگل]جوانان این روزها اخلاقیات ندارند
[ترجمه گوگل]جوانان این روزها اخلاقیات ندارند
10. She has no morals! She's really a whore!
[ترجمه ترگمان]او اخلاق ندارد! اون واقعا یه فاحشه است!
[ترجمه گوگل]او هیچ اخلاقی ندارد او واقعا فاحشه است!
[ترجمه گوگل]او هیچ اخلاقی ندارد او واقعا فاحشه است!
11. Your idea lacks morals.
[ترجمه ترگمان]ایده تو فاقد اخلاقیات است
[ترجمه گوگل]ایده شما فاقد اخلاق است
[ترجمه گوگل]ایده شما فاقد اخلاق است
12. Values and morals are independent of religious faith.
[ترجمه ترگمان]ارزش ها و اخلاقیات از اعتقادات مذهبی مستقل هستند
[ترجمه گوگل]ارزشها و اخلاق مستقل از ایمان مذهبی هستند
[ترجمه گوگل]ارزشها و اخلاق مستقل از ایمان مذهبی هستند
13. Morals tend to be deeply ingrained.
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی به شدت ingrained
[ترجمه گوگل]اخلاق تمایل دارند که عمیقا ریشه داشته باشند
[ترجمه گوگل]اخلاق تمایل دارند که عمیقا ریشه داشته باشند
14. The play was considered an affront to public morals.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه اهانتی به اخلاق عمومی محسوب می شد
[ترجمه گوگل]این بازی عصبانی به اخلاق عمومی بود
[ترجمه گوگل]این بازی عصبانی به اخلاق عمومی بود
15. They have no morals.
[ترجمه ترگمان]آن ها اخلاق ندارند
[ترجمه گوگل]آنها اخلاقیات ندارند
[ترجمه گوگل]آنها اخلاقیات ندارند
پیشنهاد کاربران
داستان های اخلاقی
پند های اخلاقی
اخلاقیات
اخلاق
Our morals are similar, " he said
I said no
Both of you are one of the worse ones
My aunt sent us to participate and Dariush said to inform your acquaintances as well
او گفت اخلاق ما به هم شباهت دارد
من گفتم نه
هر دو که شما یکی از یکی بدتر هستین
خاله ام فرستاده بود شرکت کنیم و داریوش گفت به اشنایانتون هم اطلاع بدین
بخاطر خاله ام استوری کردم
Our morals are similar, " he said
I said no
Both of you are one of the worse ones
My aunt sent us to participate and Dariush said to inform your acquaintances as well
او گفت اخلاق ما به هم شباهت دارد
من گفتم نه
هر دو که شما یکی از یکی بدتر هستین
خاله ام فرستاده بود شرکت کنیم و داریوش گفت به اشنایانتون هم اطلاع بدین
بخاطر خاله ام استوری کردم
I hope our morals fit together
کلمات دیگر: