• have a monopoly on a certain product; gain control over
corner the market
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The Japanese electricals giants have cornered the market in TVs and videos.
[ترجمه ترگمان]غول های electricals ژاپنی بازار تلویزیون و ویدیو را به دام انداخته اند
[ترجمه گوگل]غول های برق ژاپنی در بازار تلویزیون ها و فیلم ها را در گوشه ای قرار داده اند
[ترجمه گوگل]غول های برق ژاپنی در بازار تلویزیون ها و فیلم ها را در گوشه ای قرار داده اند
2. They've been trying to corner the market by buying up all the wheat in sight.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کنند با خریدن همه گندم ها از بازار عبور کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کرده اند بازار را با خرید تمام گندم در معرض دید قرار دهند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کرده اند بازار را با خرید تمام گندم در معرض دید قرار دهند
3. They saw the great opportunity to corner the market and earned a lot of money.
[ترجمه ترگمان]آن ها این فرصت بزرگ را برای رسیدن به بازار دیدند و پول زیادی به دست آوردند
[ترجمه گوگل]آنها فرصت خوبی را برای بدست آوردن بازار به دست آوردند و پول زیادی را به دست آوردند
[ترجمه گوگل]آنها فرصت خوبی را برای بدست آوردن بازار به دست آوردند و پول زیادی را به دست آوردند
4. They've cornered the market in silver.
[ترجمه ترگمان]بازار رو در نقره گیر انداختن
[ترجمه گوگل]آنها بازار نقره ای را در گوشه ای قرار داده اند
[ترجمه گوگل]آنها بازار نقره ای را در گوشه ای قرار داده اند
5. "We've just about cornered the market in Europe. " "Well, today Europe, tomorrow the world".
[ترجمه ترگمان]\"ما فقط در حال گیر کردن بازار اروپا هستیم\"، \"خب، امروز اروپا، فردا جهان\"
[ترجمه گوگل]'ما در مورد بازار در اروپا قدم زده ایم '' خوب، امروز اروپا، فردا جهان '
[ترجمه گوگل]'ما در مورد بازار در اروپا قدم زده ایم '' خوب، امروز اروپا، فردا جهان '
6. They have cornered the market in sportswear.
[ترجمه ترگمان]آن ها بازار پوشاک ورزشی را به دام انداخته اند
[ترجمه گوگل]آنها در بازار ورزشی را در گوشه بازار قرار داده اند
[ترجمه گوگل]آنها در بازار ورزشی را در گوشه بازار قرار داده اند
7. He cornered the market in heroes, as it were.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در بازار بود، بازار را به دام انداخت
[ترجمه گوگل]او در بازار به قهرمانان گوش می داد، همانطور که بود
[ترجمه گوگل]او در بازار به قهرمانان گوش می داد، همانطور که بود
8. Most are the product of one extended family-the Jennings-that has cornered the market on Saturday Night Specials.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها محصول یک خانواده گسترده است - the - که در روز شنبه Specials را در تنگنا قرار داده است
[ترجمه گوگل]اکثر محصولات یک خانواده بزرگ - Jennings - است که در بازار ویژه ویژه شب شنبه گوشه
[ترجمه گوگل]اکثر محصولات یک خانواده بزرگ - Jennings - است که در بازار ویژه ویژه شب شنبه گوشه
9. The girls who had been in since the start of the war had cornered the market in stripes.
[ترجمه ترگمان]دخترانی که از زمان شروع جنگ به آنجا آمده بودند، بازار را با خط راه راه عوض کرده بودند
[ترجمه گوگل]دخترانی که از ابتدای جنگ بوده اند بازار را در راه راه ها قرار داده اند
[ترجمه گوگل]دخترانی که از ابتدای جنگ بوده اند بازار را در راه راه ها قرار داده اند
10. But if the Conservative Party thought that it was cornering the market in citizenship, they were to be quickly disillusioned.
[ترجمه ترگمان]اما اگر حزب محافظه کار فکر می کرد که این بازار شهروندی را در دست گرفته است، آن ها به سرعت اغفال می شوند
[ترجمه گوگل]اما اگر حزب محافظه کار فکر می کرد که این بازار در حال تبدیل شدن به شهروندی است، آنها باید به سرعت تخریب شوند
[ترجمه گوگل]اما اگر حزب محافظه کار فکر می کرد که این بازار در حال تبدیل شدن به شهروندی است، آنها باید به سرعت تخریب شوند
11. Think you've bloody cornered the market in love, don't you?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی توی بازار عاشق شدی، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنی که شما عاشق خونریزی شده اید؟ آیا نمی توانید؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنی که شما عاشق خونریزی شده اید؟ آیا نمی توانید؟
12. He may deliberately set out to corner the market, but do so by buying at legitimate market prices.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است عمدا بازار را ترک کند، اما این کار را با خرید در قیمت قانونی بازار انجام دهد
[ترجمه گوگل]او ممکن است عمدا به بازار گوشزد کند، اما این کار را با خرید قیمت های مشروع قیمت گذاری انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او ممکن است عمدا به بازار گوشزد کند، اما این کار را با خرید قیمت های مشروع قیمت گذاری انجام می دهد
13. The businessman stored up rice to corner the market.
[ترجمه ترگمان]تاجر برنج را در گوشه و کنار بازار نگهداری کرد
[ترجمه گوگل]تاجر تا زمان برنج به بازار گوش فرا داده است
[ترجمه گوگل]تاجر تا زمان برنج به بازار گوش فرا داده است
14. Is your hotel positioned to corner the market on weddings?sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آیا هتل شما در گوشه و کنار بازار عروسی قرار دارد؟ فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]آیا هتل شما به سمت بازار در مراسم عروسی قرار می گیرد؟ فرهنگ لغت جمله
[ترجمه گوگل]آیا هتل شما به سمت بازار در مراسم عروسی قرار می گیرد؟ فرهنگ لغت جمله
15. He's trying to corner the market.
[ترجمه ترگمان]داره سعی می کنه از بازار فرار کنه
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا بازار را به گوشه ای برساند
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا بازار را به گوشه ای برساند
پیشنهاد کاربران
به انحصار خود درآوردن
بازار را قبضه کردن
کنترل چیزی را بدست گرفتن
بازار را دردست گرفتن
کلمات دیگر: