کلمه جو
صفحه اصلی

giving up

انگلیسی به فارسی

تسلیم شدن، منصرف شدن، دست برداشتن از، ترک کردن، تسلیم کردن، ول کردن


انگلیسی به انگلیسی

• giving way, conceding, despairing

جملات نمونه

1. Giving up smoking reduces the risk of heart disease.
[ترجمه ترگمان]ترک سیگار باعث کاهش خطر بیماری های قلبی می شود
[ترجمه گوگل]ترک سیگار باعث کاهش خطر بیماری قلبی می شود

2. Being defeated is often a temporary condition. Giving up is what makes it permanent.
[ترجمه ترگمان]شکست دادن اغلب یک شرط موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آن را دائمی می سازد
[ترجمه گوگل]شکست دادن اغلب شرایط موقت است تسلیم شدن چیزی است که آنرا دائمی میکند

3. Attempt doesn't necessarily bring success, but giving up definitely leads to failure.
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه گوگل]تلاش لازم نیست که موفقیت را به دست آورد، اما قطعا منجر به شکست می شود

4. She had to choose between giving up her job or hiring a nanny.
[ترجمه ترگمان]باید انتخاب می کرد که کارش رو ول کنه یا یه پرستار استخدام کنه
[ترجمه گوگل]او مجبور بود بین دادن کار خود یا استخدام یک پرستار بچه را انتخاب کند

5. As we were on the point of giving up hope, a letter arrived.
[ترجمه ترگمان]همان طور که می خواستیم امیدوار باشیم یک نامه از راه رسید
[ترجمه گوگل]همانطور که در نقطه امید قرار گرفتیم، نامه ای وارد شد

6. They defied/flouted/broke with convention by giving up their jobs and becoming self-sufficient.
[ترجمه ترگمان]آن ها با دادن شغل خود و تبدیل شدن به خودکفا، با کنوانسیون مبارزه کردند \/ شکست خوردند
[ترجمه گوگل]آنها با شکستن شغل خود و کسب کردن خودکارانه، با کنوانسیون مقابله کردند و با شکست مواجه شدند

7. The minute you think of giving up,think of the reason why you held on so long .
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که فکر می کنی تسلیم شدی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه گوگل]لحظه ای که فکر می کنید از کنار گذاشتن، فکر می کنم به همین دلیل است که شما تا مدت طولانی برگزار شد

8. They brainwash people into giving up all their money.
[ترجمه ترگمان]آن ها افراد را شستشوی مغزی داده و همه پولشان را تامین می کنند
[ترجمه گوگل]آنها افراد مغزی را می کشند تا همه پول خود را از دست بدهند

9. When you feel like giving up, remember why you held on so long in the first place.
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس می کنی تسلیم شدی، به خاطر داشته باش که چرا این همه مدت در مکان اول نگهش داشتی
[ترجمه گوگل]هنگامی که احساس می کنید که از دست دادن، به یاد داشته باشید که چرا شما در طول زمان به مدت طولانی برگزار شد

10. He was proud of himself for not giving up.
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که تسلیم نمی شود
[ترجمه گوگل]او خود را برای اینکه از دست ندهد غرور دارد

11. The defeated general showed his submission by giving up his sword.
[ترجمه ترگمان]ژنرال شکست خورده تسلیم شد و شمشیرش را رها کرد
[ترجمه گوگل]ژنرال شکست خورده با ارسال شمشیر خود، تسلیم شد

12. I'm not giving up my holiday to suit you, so you can put that in your pipe and smoke it!
[ترجمه ترگمان]من holiday را برای شما آماده نمی کنم، بنابراین می توانید آن را در پیپ بگذارید و آن را دود کنید!
[ترجمه گوگل]من از تعطیلات خود راضی نیستم با توجه به شما، بنابراین شما می توانید آن را در لوله خود قرار داده و آن را سیگار کشیدن!

13. Giving up smoking had a magical effect on his stamina.
[ترجمه ترگمان]رها کردن سیگار، تاثیر جادویی در استقامت او داشت
[ترجمه گوگل]ترک سیگار یک اثر جادویی بر استقامت او داشت

14. She had mixed feelings about giving up her job.
[ترجمه ترگمان]اون احساسات قاطی کرده بود که کارش رو ول کنه
[ترجمه گوگل]او احساسات مخوف خود را از دست داد

15. Aren't you chancing your arm a bit giving up a secure job to start up a business?
[ترجمه ترگمان]مگر شما از دست دادن یک کار امن برای شروع یک کار از دست دادن کاری از دست داده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا بازوی خود را کمی از دست دادن یک کار امن برای راه اندازی یک کسب و کار ندارید؟

پیشنهاد کاربران

در اختیار کسی قرار دادن

دست کشیدن از

ترک کردن

stop


کلمات دیگر: