(موجودی چیزی را) به اتمام رساندن، دیگر نداشتن
run out of
(موجودی چیزی را) به اتمام رساندن، دیگر نداشتن
انگلیسی به انگلیسی
• use up the supply, exhaust an inventory
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to use up the entire amount of.
• مترادف: consume, eat, exhaust, finish, use up
• مشابه: drain
• مترادف: consume, eat, exhaust, finish, use up
• مشابه: drain
جملات نمونه
1. They have run out of ideas.
[ترجمه Amin] ایده هایشان تمام شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها از ایده ها بیرون کشیده شده اند[ترجمه گوگل]آنها از ایده ها فرار کرده اند
2. Fears that the world was about to run out of fuel proved groundless.
[ترجمه Kimia] ترس از اتمام سوخت در دنیا ترسی بی اساس شمرده شد
[ترجمه ترگمان]ترس از اینکه دنیا در حال خارج شدن از سوخت بوده است، بی اساس است[ترجمه گوگل]ترس از اینکه جهان از سوخت خارج شود، بی اساس شد
3. I have run out of patience with her.
[ترجمه Amin] صبرم با او تمام شده است
[ترجمه ترگمان]من دیگر طاقتم طاق شده[ترجمه گوگل]من با او صبر کردم
4. I've run out of milk/money/ideas/patience.
[ترجمه ترگمان]من از شیر \/ پول \/ صبر \/ صبر متنفرم
[ترجمه گوگل]من از شیر / پول / ایده / صبر و تحمل دارم
[ترجمه گوگل]من از شیر / پول / ایده / صبر و تحمل دارم
5. Local authorities will run out of money part way through the financial year.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی از طریق سال مالی از بخش پولی خارج خواهند شد
[ترجمه گوگل]مقامات محلی در طول سال مالی به صورت بخشی از پول به سر می برند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی در طول سال مالی به صورت بخشی از پول به سر می برند
6. All the students run out of the classrooms as soon as the bell rings.
[ترجمه Kimia] همه ی دانش آموزان به محض به صدا در آمدن زنگ کلاس را ترک میکنند
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان به محض این که زنگ به صدا درامد از کلاس ها خارج شدند[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان از کلاس های درس به زودی به زنگ زنگ می روند
7. He's run out of excuses for not tidying his room.
[ترجمه ۰۰۰۰۰۰۰] بهانه هایش برای تمیز نکردن اتاقش تمام شده
[ترجمه ترگمان]برای مرتب کردن اتاقش بهانه می آورد[ترجمه گوگل]او برای اتمام اتاق خود از بی عدالتی خسته شده است
8. That's done it. We've run out of petrol. We'll never be in time for the train now.
[ترجمه ترگمان]این کار را کردم بنزین تموم کردیم ما هیچ وقت برای قطار وقت نخواهیم داشت
[ترجمه گوگل]این کار انجام شده است ما از بنزین بیرون ریختیم ما در حال حاضر برای قطار هم نخواهیم بود
[ترجمه گوگل]این کار انجام شده است ما از بنزین بیرون ریختیم ما در حال حاضر برای قطار هم نخواهیم بود
9. I've run out of milk - would you like some creamer instead?
[ترجمه مهسا] شیر را تمام کرده ام. آیا بجای آن خامه میخواهید؟
[ترجمه ترگمان]من شیر از شیر بیرون اوردم - به جای آن، خامه را دوست داری؟[ترجمه گوگل]من از شیر بیرون زده ام - آیا شما بعضی از شیرینی ها را دوست دارید؟
10. My worst fear was that we would run out of food.
[ترجمه آذرنوش] بدترین ترسم این بود غذا تمام شده باشد
[ترجمه ترگمان]بدترین ترسم این بود که از غذا فرار کنیم[ترجمه گوگل]بدترین ترس من این بود که از غذا بیرون بریم
11. Teachers refused to run out of hours sports matches because they weren't being paid.
[ترجمه ترگمان]معلمان از رفتن به خارج از مسابقات ورزشی خودداری کردند، زیرا حقوق آن ها پرداخت نشده است
[ترجمه گوگل]معلمان پس از پرداخت هزینه های ورزشی از ساعتهای ورزشی اجتناب کردند
[ترجمه گوگل]معلمان پس از پرداخت هزینه های ورزشی از ساعتهای ورزشی اجتناب کردند
12. The team seemed to have run out of gas.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تیم از گاز خارج شده
[ترجمه گوگل]این تیم به نظر می رسید که از گاز خارج شده است
[ترجمه گوگل]این تیم به نظر می رسید که از گاز خارج شده است
13. The peace talks seem to have run out of steam.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مذاکرات صلح از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مذاکرات صلح به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که مذاکرات صلح به پایان رسیده است
14. A few of the jeeps had run out of ammunition.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از the از مهمات فرار کرده بودند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از جیپ ها از مهمات خارج شده بودند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از جیپ ها از مهمات خارج شده بودند
پیشنهاد کاربران
کم آوردن
تمام کردن
تمام کردن چیزی
To be running out of something
To be running out of something
به پایان رسیدن یا رساندن
Have none left
به اتمام رسیدن🌹
به اتمام رسیدن🌹
تمام شدن، به انتها رسیدن، خاتمه پیدا کردن
یعنی به پایان رسیدن. تمام شدن برای. . .
. Finish your supply of sth
تموم کردن ، کم اوردن
از دست دادن
E. g. She's running out of things to give out about
اون داره چیز میزاشو ( احتمالا خوردنی ها یا وسایل مصرفی ش ) تموم می کنه تا شاکی بشه
Cambridge Dictionary@
اون داره چیز میزاشو ( احتمالا خوردنی ها یا وسایل مصرفی ش ) تموم می کنه تا شاکی بشه
Cambridge Dictionary@
بیرون دویدن
Run out of options
( گزینه ) راه دیگری وجود ندارد.
گزینه ها به اتمام رسیده. ( نمانده )
کار دیگری نمی توان انجام داد.
( گزینه ) راه دیگری وجود ندارد.
گزینه ها به اتمام رسیده. ( نمانده )
کار دیگری نمی توان انجام داد.
اسراف کردن
کلمات دیگر: