(عامیانه) خطری که از بیخ گوش انسان بگذرد، مخاطره، از خطر جستن
close call
(عامیانه) خطری که از بیخ گوش انسان بگذرد، مخاطره، از خطر جستن
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) خطری که از بیخ گوش انسان بگذرد، مخاطره، از خطر جستن
تماس نزدیک
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a narrow escape from danger, failure, detection, or the like.
• near disaster, near miss
مترادف و متضاد
narrow escape
Synonyms: cliffhanger, close shave, close shave, close squeeze, close thing, hairbreadth escape, heart stopper, heart stopper, narrow escape, narrow squeak, near go, near miss, near squeak, near thing, photofinish, squeaker, squeaker, tight squeeze, white-knuckler
جملات نمونه
1. Joe had a close call when his motorbike nearly collided with a lorry.
[ترجمه فرشاد] موقعی که موتور جو با کامیون تصادف کرد، خطر از بیخ گوشش گذشت!!
[ترجمه ترگمان]جو یک تماس نزدیک داشت که موتور سیکلت او نزدیک بود با یک کامیون برخورد کند[ترجمه گوگل]جو هنگامی که موتورسیکلتش تقریبا با یک کامیون برخورد کرد نزدیک بود
2. Phew! That was a close call — she nearly saw us!
[ترجمه ترگمان]پوف! این یک تماس نزدیک بود - نزدیک بود ما را ببیند!
[ترجمه گوگل]خدایا! این یک تماس نزدیک بود - او نزدیک ما را دید!
[ترجمه گوگل]خدایا! این یک تماس نزدیک بود - او نزدیک ما را دید!
3. This was surely a close call!
[ترجمه ترگمان]حتما تماس خیلی نزدیکی بود!
[ترجمه گوگل]این قطعا یک تماس نزدیک بود!
[ترجمه گوگل]این قطعا یک تماس نزدیک بود!
4. He left the ground via a close call with an ambulance and came very close to running over your correspondent.
[ترجمه ترگمان]او از طریق تماس نزدیک با آمبولانس از زمین خارج شد و بسیار نزدیک آمد تا به خبرنگار شما نزدیک شود
[ترجمه گوگل]او از طریق یک تماس نزدیک با یک آمبولانس زمین را ترک کرد و به سمت خبرنگار خود نزدیک شد
[ترجمه گوگل]او از طریق یک تماس نزدیک با یک آمبولانس زمین را ترک کرد و به سمت خبرنگار خود نزدیک شد
5. Such a close call and, well, Miami just loses out, they said.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که چنین تماس نزدیک و به خوبی میامی از دست خواهد رفت
[ترجمه گوگل]آنها گفتند چنین تماس نزدیک و خوب، میامی فقط از دست می دهد
[ترجمه گوگل]آنها گفتند چنین تماس نزدیک و خوب، میامی فقط از دست می دهد
6. You seem fit as a fiddle, Mr Blake. Close call, though.
[ترجمه ترگمان]مثل یک ویولن کار می کنی، اقای بلیک با این حال، تماس نزدیک
[ترجمه گوگل]آقای بلیک، به نظر شما مناسب است هرچند تماس را ببند
[ترجمه گوگل]آقای بلیک، به نظر شما مناسب است هرچند تماس را ببند
7. Bernadette Devlin had a close call, but she survived the assassination attempt against her.
[ترجمه ترگمان]برنادت دولین یه تماس نزدیک داشت اما از تلاش ترور در برابر اون جون سالم به در برد
[ترجمه گوگل]برنادت دلوین یک تماس نزدیک داشت، اما از اقدام تروریستی علیه او جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]برنادت دلوین یک تماس نزدیک داشت، اما از اقدام تروریستی علیه او جان سالم به در برد
8. Two days before, there had been a close call.
[ترجمه ترگمان]دو روز قبلش، یه تماس نزدیک بود
[ترجمه گوگل]دو روز قبل یک تماس نزدیک داشت
[ترجمه گوگل]دو روز قبل یک تماس نزدیک داشت
9. But it had been a close call.
[ترجمه ترگمان]اما خیلی نزدیک بود
[ترجمه گوگل]اما یک تماس نزدیک بود
[ترجمه گوگل]اما یک تماس نزدیک بود
10. Bob, that car nearly hit us! What a close call.
[ترجمه ترگمان]! باب \"، اون ماشین نزدیک بود به ما حمله کنه\" چه خبر خوبی
[ترجمه گوگل]باب، این ماشین تقریبا به ما ضربه زد! یک تماس نزدیک
[ترجمه گوگل]باب، این ماشین تقریبا به ما ضربه زد! یک تماس نزدیک
11. We almost missed the train. That was a close call!
[ترجمه ترگمان] نزدیک بود قطار رو از دست بدیم اون یه تماس نزدیک بود
[ترجمه گوگل]ما تقریبا قطار را از دست دادیم که تماس نزدیک بود!
[ترجمه گوگل]ما تقریبا قطار را از دست دادیم که تماس نزدیک بود!
12. That was a close call! We nearly hit that car.
[ترجمه ترگمان]اون یه تماس نزدیک بود نزدیک بود به اون ماشین حمله کنیم
[ترجمه گوگل]که تماس نزدیک بود! ما تقریبا این خودرو را تجربه کردیم
[ترجمه گوگل]که تماس نزدیک بود! ما تقریبا این خودرو را تجربه کردیم
13. Actually, Li Hua, close call means that you narrowly avoided danger.
[ترجمه ترگمان]در واقع، لی هوا، تماس نزدیک به این معنی است که شما به سختی از خطر اجتناب می کنید
[ترجمه گوگل]در واقع، لی هوا، تماس نزدیک بدان معنی است که شما به شدت از خطر اجتناب کردید
[ترجمه گوگل]در واقع، لی هوا، تماس نزدیک بدان معنی است که شما به شدت از خطر اجتناب کردید
14. Dick: I heard you had a close call this morning.
[ترجمه ترگمان]شنیدم امروز صبح خیلی بهم زنگ زدی
[ترجمه گوگل]دیک من شنیدم امروز صبح زنگ زدم
[ترجمه گوگل]دیک من شنیدم امروز صبح زنگ زدم
15. It was a close call, but luckily enemy had had aim.
[ترجمه ترگمان]تماس نزدیک بود، اما خوشبختانه دشمن هدف گرفته بود
[ترجمه گوگل]این یک تماس نزدیک بود، اما خوشبختانه هدف دشمن بود
[ترجمه گوگل]این یک تماس نزدیک بود، اما خوشبختانه هدف دشمن بود
پیشنهاد کاربران
دیدار نزدیک
when you scape from danger or death
خطر از بیخ گوش رد شدن
It was a close call
یعنی خطر از بیخ گوشمون رد شد
It was a close call
یعنی خطر از بیخ گوشمون رد شد
( رد شدن یا رد کردن ) خطر بالقوه، خطر حتمی، خطر یا موقعیت نزدیک به مرگ
بیخْ گوشی، بیخِ گوشی، کم مونده بود
کلمات دیگر: