1. a punctual person comes on time
آدم خوش قول سر وقت می آید.
2. we put a premium on being punctual
ما به سروقت بودن اهمیت می دهیم.
3. She is always punctual, but her friend is always late.
[ترجمه رها اژدری] او همیشه وقت شناس است اما دوستش همیشه دیر می کند.
[ترجمه sufia] او همیشه دقیق است ولی دوستش دیر میکند
[ترجمه چانیول] اون همیشه وقت شناسه ولی دوستش همیشه دیر میکنه
[ترجمه ناشناس] او همیشه وقت شناس است اما دوست او همیشه دیر می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه وقت شناس است، اما دوستش همیشه دیر می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه موقتی است اما دوست او همیشه دیر است
4. He's always very punctual. I'll see if he's here yet.
[ترجمه ترگمان]او همیشه وقت شناس بود حالا می فهمم که او اینجاست یا نه
[ترجمه گوگل]او همیشه بسیار ماهرانه است من خواهم دید اگر او هنوز اینجا است
5. I am not myself a particularly punctual person.
[ترجمه ترگمان]من خودم یک آدم وقت شناس نیستم
[ترجمه گوگل]من خودم شخص خاصی نیستم
6. Not being punctual is his greatest shortcoming.
[ترجمه ترگمان] الان وقت مناسبی نیست، بزرگ ترین shortcoming
[ترجمه گوگل]مهمترین نکته ای که او نمیتواند داشته باشد، نیست
7. She promised me she would be punctual.
[ترجمه ترگمان]او به من قول داد که درست سر وقت حاضر می شود
[ترجمه گوگل]او به من قول داد که او حقوقی باشد
8. He likes his guests to be punctual.
[ترجمه ترگمان] اون از مهمونا خوشش میاد که وقت شناس باشن
[ترجمه گوگل]او مهمانان خود را دوست دارد که لحظه شماری کنند
9. Henceforth I expect you to be punctual for meeting.
[ترجمه ترگمان]از این پس منتظر دیدار شما هستم
[ترجمه گوگل]از این به بعد انتظار دارم که شما برای ملاقات لحظه شماری کنید
10. He's very punctual always arrives on the dot.
[ترجمه ترگمان]او خیلی وقت شناس و وقت شناس به نقطه می رسد
[ترجمه گوگل]او بسیار دقیق است همیشه به نقطه می رسد
11. Henceforth I expect you to be punctual for meetings.
[ترجمه ترگمان]از این پس من انتظار دارم که شما درست سر وقت ملاقاتی داشته باشید
[ترجمه گوگل]از این پس انتظار دارم که شما برای جلسات مجالس باشید
12. We cannot guarantee the punctual arrival of trains in foggy weather.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم ورود دقیق قطارها را در هوای مه آلود تضمین کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانیم ورود قطعی قطارها را در هوای مبهم تضمین کنیم
13. The tenants are punctual in paying the rent.
[ترجمه ترگمان]tenants برای پرداخت اجاره مناسب هستند
[ترجمه گوگل]مستاجرین در پرداخت اجاره به موقع پرداخت می شوند
14. Always be punctual for an interview.
[ترجمه amin] همیشه برای مصاحبه وقت شناس باش
[ترجمه ترگمان]همیشه برای یک مصاحبه سر و کار داشته باشید
[ترجمه گوگل]همیشه برای مصاحبه وقت بگذارید
15. We can guarantee the punctual arrival of the armoured cars in foggy weather.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم ورود دقیق اتومبیل های مسلح را در هوای مه آلود تضمین کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم ورود دقیق ماشین های زرهی را در هوای مه آلود تضمین کنیم