کلمه جو
صفحه اصلی

reputable


معنی : مشهور، قابل اطمینان، قابل شهرت
معانی دیگر : خوشنام، نیک نام، بهنام، معتبر، آبرومند، (کاربرد واژه و غیره) شایسته، استانده، بهنجار

انگلیسی به فارسی

قابل شهرت، مشهور، قابل اطمینان


معتبر، مشهور، قابل اطمینان، قابل شهرت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: reputably (adv.), reputability (n.), reputableness (n.)
(1) تعریف: having a good reputation.
مترادف: honest, respectable, straight
متضاد: disreputable, infamous, sleazy
مشابه: aboveboard, creditable, dependable, esteemed, estimable, honored, irreproachable, reliable, savory, trustworthy, upright

- He would rather go to a reputable used car dealer than buy a car from a stranger.
[ترجمه هستي نوري] او ترجیح میدهد به سوی فروشنده ماشین دسته دوم معتبر برود تا اینکه از یک غریبه ماشین تهیه کند
[ترجمه ترگمان] ترجیح می داد برای خرید ماشین از یک غریبه به یک فروشنده دست دوم فروشی استفاده کند
[ترجمه گوگل] او ترجیح می دهد به یک فروشنده معتبر اتومبیل مورد استفاده قرار گیرد تا خرید یک ماشین از یک غریبه

(2) تعریف: considered proper usage, esp. of words.
مترادف: proper, standard
مشابه: acceptable, correct

• highly esteemed, having a good reputation; honorable, respectable
a reputable company or person is known to be good and reliable.

مترادف و متضاد

worthy of respect


مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

قابل شهرت (صفت)
reputable

Synonyms: acclaimed, celebrated, conscientious, constant, creditable, dependable, distinguished, eminent, esteemed, estimable, excellent, fair, faithful, famed, famous, favored, good, high-principled, high-ranking, honest, honorable, honored, illustrious, in high favor, just, legitimate, notable, of good repute, popular, prominent, redoubted, reliable, renowned, respectable, righteous, salt of the earth, sincere, straightforward, trustworthy, truthful, upright, well-known, well-thought-of


Antonyms: disreputable, notorious, unrespected, untrustworthy


جملات نمونه

1. a reputable bank
یک بانک معتبر

2. a reputable word
واژه ی شایسته

3. one of our university's reputable scholars
یکی از دانشمندان خوشنام دانشگاه ما

4. Always buy from a reputable dealer.
[ترجمه ترگمان]همیشه از یک فروشنده معتبر بخرید
[ترجمه گوگل]همیشه از یک فروشنده معتبر خریداری کنید

5. My information comes from a very reputable source.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات من از یک منبع بسیار مشهور سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]اطلاعات من از یک منبع بسیار معتبر می آید

6. Purchase your oysters from a reputable fishmonger.
[ترجمه ترگمان]oysters رو از ماهی reputable خرید
[ترجمه گوگل]صدف های خود را از ماهی های معتبر خرید کنید

7. Is it a bona fide, reputable organization?
[ترجمه ترگمان]این یه سازمان معتبر و قابل اعتماده؟
[ترجمه گوگل]آیا این سازمان صحیح و معتبر است؟

8. Reputable charities spend the lion's share of donations on aid and a tiny fraction on administration.
[ترجمه ترگمان]موسسات خیریه reputable سهم زیادی از کمک های مالی به کمک های مالی و بخش کوچکی از دولت را خرج می کنند
[ترجمه گوگل]موسسات خیریه با اعتماد به نفس، سهم شیر از کمک های مالی را به کمک و بخش کوچکی از دولت می اندازند

9. We prefer to deal only with reputable companies.
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح می دهیم تنها با شرکت های معتبر سروکار داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما ترجیح می دهیم تنها با شرکت های معتبر مقابله کنیم

10. It is a reputable if rather dull book, but Lord Derby was a dull man.
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب آبرومند است، اما دربی دربی یک آدم کودن بود
[ترجمه گوگل]این یک کتاب معتبر و یا خسته کننده است، اما لرد دربی مرد کسل کننده بود

11. But there are some reputable firms out there.
[ترجمه ترگمان]اما برخی شرکت های معتبر در آنجا وجود دارند
[ترجمه گوگل]اما برخی از شرکت های معتبر خارج وجود دارد

12. Consider the following statements by reputable modern scientists and historians.
[ترجمه ترگمان]به شرح زیر توسط دانشمندان و مورخان مدرن مشهور توجه کنید
[ترجمه گوگل]اظهارات زیر دانشمندان و مورخان معتبر مدرن را در نظر بگیرید

13. With all reputable glues the joint, when properly made, is stronger than the surrounding wood.
[ترجمه ترگمان]با تمام افراد مشهور، وقتی که به درستی انجام شد، قوی تر از چوب اطراف است
[ترجمه گوگل]با تمام چسب های معتبر، مفصل، هنگامی که به درستی ساخته شده است، قوی تر از چوب اطراف است

14. Do you know of a reputable dress hire shop in my area who will be able to kit me out?
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید که یک لباس رسمی برای استخدام من در ناحیه من هست که می تواند مرا فریب دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که یک فروشگاه استخدام معتبر در منطقه من که قادر به کیت من خواهد شد؟

15. Is the hard drive from a reputable manufacturer?
[ترجمه ترگمان]هارد دیسک قابل قبولیه؟
[ترجمه گوگل]آیا هارد دیسک از یک سازنده معتبر است؟

16. Reputable frame-makers can help you protect valuable pictures.
[ترجمه ترگمان]سازندگان چارچوب سازی می توانند به شما در حفاظت از تصاویر با ارزش کمک کنند
[ترجمه گوگل]سازندگان معتبر می توانند به شما در محافظت از تصاویر با ارزش کمک کنند

one of our university's reputable scholars

یکی از دانشمندان خوش‌نام دانشگاه ما


a reputable bank

یک بانک معتبر


a reputable word

واژه‌ی شایسته


پیشنهاد کاربران

معتبر


سرشناس


کلمات دیگر: