کلمه جو
صفحه اصلی

unsmiling

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of smiling.

• not smiling, unhappily

جملات نمونه

1. Cabinet members were tight-lipped and unsmiling as they emerged from Downing Street.
[ترجمه ترگمان]اعضای کابینه همچنان که از خیابان داونینگ بیرون می آمدند، عبوس و عبوس بودند
[ترجمه گوگل]اعضای کابینه به عنوان آنها از Downing Street ظاهر شدند

2. His eyes were hard and unsmiling.
[ترجمه ترگمان]نگاهش سخت و عبوس بود
[ترجمه گوگل]چشمان او سخت و ناپایدار بود

3. Mrs Rumbold was a large, unsmiling lady in a tight black dress.
[ترجمه ترگمان]خانم Rumbold زنی درشت و عبوس و عبوس بود که لباس سیاهی بر تن داشت
[ترجمه گوگل]خانم رمبولد یک بانوی بزرگ و نازک در لباس سیاه و سفید بود

4. Stacy is a small, thin, unsmiling freshman.
[ترجمه ترگمان] استیسی \"یه دانشجوی کوچیک و عبوس و جدی\" - ه
[ترجمه گوگل]استیسی یک دانشجوی سال اول کوچک و نازک است

5. From inside strong-armed unsmiling men with oily tans and dirt-smeared faces look out at us without expression.
[ترجمه ترگمان]از داخل مردان عبوس و عبوس، با چشم های آبی و کثیف، چهره بدون چهره به ما نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]از درون مردان مسلح مسلح مسلح با چاقوهای چرب و چروک و خراشیده، بدون توجه به ما نگاهی بیاندازید

6. He stepped closer, unsmiling, slowly slid strong hands on her waist.
[ترجمه ترگمان]او به آرامی قدم به جلو گذاشت و به آرامی دست هایش را روی کمر او گذاشت
[ترجمه گوگل]او نزدیک تر شد، ناپدید شد، به آرامی دست های قوی بر روی کمر او گذاشت

7. It was answered promptly by an unsmiling Ernestine.
[ترجمه ترگمان]این سوال بلافاصله با یک ارنست ین جدی جواب داده شد
[ترجمه گوگل]آن را به سرعت توسط یک ارنستین unsmiling پاسخ داد

8. He tells this story three years later, unsmiling.
[ترجمه ترگمان]او سه سال بعد، عبوس و عبوس به این داستان می گوید
[ترجمه گوگل]او این داستان را سه سال بعد به طور غیرمستقیم بیان می کند

9. He was unsmiling and silent.
[ترجمه ترگمان]او عبوس و عبوس بود
[ترجمه گوگل]او unsmiling و ساکت بود

10. The unsmiling Gore took a small sip and then set his glass down on the table.
[ترجمه ترگمان]آل گور دوباره جرعه ای نوشید و سپس لیوان خود را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]گور ناپایدار یک گنگ کوچک گرفت و سپس شیشه خود را روی میز گذاشت

11. Karen is pumping away, unsmiling, just beginning to break a sweat.
[ترجمه ترگمان]کارن داشت تند و عبوس جلو می رفت و تازه شروع به شکستن عرق کرده بود
[ترجمه گوگل]کارن پمپاژ می کند، unsmiling، فقط شروع به شکستن عرق

12. The youthful face was inscrutable and unsmiling with a flawless pale bronze complexion.
[ترجمه ترگمان]چهره جوان از چهره جوان و بی نقصش رنگ پریده و عبوس بود
[ترجمه گوگل]چهره ی جوان با چهره ای بی رنگ بی رنگ بی نظیر و نامناسب بود

13. He looked as mean as ever, a pallid, unsmiling figure in black-suede jacket and very shiny black shoes.
[ترجمه ترگمان]او مثل همیشه به نظر می رسید، چهره رنگ پریده و عبوس، با لباس جیر و کفش های مشکی براق
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک معنی به نظر می رسید، یک شکل نازک و ناپیدا در جلیقه سیاه جیر و کفش های سیاه و سفید بسیار براق

14. Unsmiling, hygienic, and butch.
[ترجمه ترگمان]Unsmiling، بهداشتی و butch
[ترجمه گوگل]غافلگیر کننده، بهداشتی، و بچ

پیشنهاد کاربران

سرسنگین
نامطلوب


کلمات دیگر: