کلمه جو
صفحه اصلی

astringent


معنی : جمع کننده، دقیق، گس، تند و تیز، قابض، داروی قابض، سخت گیر، شاق
معانی دیگر : خشن و سوزان، تند و خشن، هم کش، مولد انقباض و مانع ترشح یا خونروش، بندآور، داروی هم کش، داروی بند آورنده ی خون، سفت، داروی قاب­، طاقت فرسا

انگلیسی به فارسی

رطوبت، جمع کننده، قابض، گس، تند و تیز، داروی قابض، سخت گیر، دقیق، شاق


گس، قابض، جمع‌کننده، سفت، داروی قابض، سخت‌گیر،دقیق، طاقت‌فرسا، شاق، تند و تیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the effect of drawing together, esp. of contracting body tissues so as to stop secretions or bleeding; styptic.

- She wiped the skin with an astringent solution.
[ترجمه ترگمان] با یک راه حل فوری پوست را پاک کرد
[ترجمه گوگل] او با یک راه حل تضعیف پوست را پاک کرد

(2) تعریف: stern, harsh, or severe.
مشابه: acid, acrid, vitriolic

- Everyone fears his astringent criticism.
[ترجمه ترگمان] همه از انتقاد شدید او می ترسند
[ترجمه گوگل] همه از انتقاد شدید خود می ترسند
اسم ( noun )
مشتقات: astringently (adv.), astringency (n.)
(1) تعریف: a substance or drug that contracts body tissue and slows discharge or secretion.

- Witch hazel is an astringent.
[ترجمه ترگمان] hazel ساحره خیلی سفت و سفت است
[ترجمه گوگل] جادوگر فندق مضر است

(2) تعریف: a cosmetic aid, used after washing the face to contract the pores.

- He uses astringent on his face to battle his acne.
[ترجمه ترگمان] او از سفت کنندگی بر روی صورتش برای مبارزه با آکنه استفاده می کند
[ترجمه گوگل] او از چهره او برای مبارزه با آکنه خود استفاده می کند

• substance which causes contraction; substance that stops bleeding; (cosmetics) substance that tightens the skin and also removes oils from the skin
severe; harsh; constrictive; tightens (the skin)
astringent substances make your skin less greasy or stop it bleeding.
astringent comments are forceful and critical.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گس الف) به کانی گفته می شود (مانند زاج سفید) که دارای مزه ای است که بافتهای دهان را گس می کند. ب) به رسی گفته می شود که حاوی یک نمک گس وجمع کننده باشد.

مترادف و متضاد

جمع کننده (اسم)
astringent, collector, gatherer, flexor

دقیق (صفت)
careful, accurate, precise, exact, detailed, stringent, astringent, tender, advertent, watchful, exquisite, wistful, sound, set, punctual, astute, scholastic, subtle, tenuous, particular, literal, punctilious, scrutinizing

گس (صفت)
acerb, astringent, acrid

تند و تیز (صفت)
ardent, stringent, astringent, spiky, nippy, peppery

قابض (صفت)
astringent, prehensile, styptic

داروی قابض (صفت)
astringent

سخت گیر (صفت)
hard, difficult, astringent, strict, stern, demanding, intransigent, exacting, squeamish, severe, fastidious, hard and fast, hard-bitten, hard-handed, unrelenting, priggish

شاق (صفت)
astringent, burdensome, onerous, severe, stark, tall

harsh


Synonyms: acetic, acrid, biting, bitter, cutting, sharp, tonic


Antonyms: bland, mild


جملات نمونه

1. an astringent speech
نطقی شدیدالحن

2. You can use astringent to make your skin less oily.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از سفت کنندگی استفاده کنید تا پوست شما چربی کمتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]شما می توانید از رطوبت استفاده کنید تا پوست شما کم چرب باشد

3. The astringent can cause irritation to sensitive skin.
[ترجمه ترگمان]سفت کردن می تواند باعث سوزش پوست حساس شود
[ترجمه گوگل]رطوبت می تواند باعث تحریک پوست حساس شود

4. It also has an astringent effect which can tighten skin, making wrinkles less noticeable.
[ترجمه ترگمان]هم چنین اثر سفت کنندگی دارد که می تواند پوست را فشرده کند و چین و چروک کم تر قابل توجه شود
[ترجمه گوگل]همچنین دارای اثر تضعیف کننده است که می تواند پوست را سخت تر کند و چروک ها را کمتر قابل توجه کند

5. It felt cool and astringent but the bugs kept biting.
[ترجمه ترگمان]احساس سرد و طاقت فرسا بود، اما حشرات به گاز گرفتن ادامه می دادند
[ترجمه گوگل]این احساس سرد و رطوبت بود، اما اشکالاتی که گزش داشت

6. And remember, nothing - no skin tonic, astringent, freshener or plain cold water - can close your pores.
[ترجمه ترگمان]و به خاطر داشته باشید، هیچ چیز، هیچ چیز، نه پوستی، سفت، خوشبو، خوشبو کننده یا آب سرد، می تواند pores را ببندد
[ترجمه گوگل]و به یاد داشته باشید، هیچ چیز - بدون تونیک پوست، رطوبت، خوشبو یا آب سرد ساده - می تواند منافذ خود را بسته است

7. Until Hachiyas are ripe, they are shockingly astringent.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که Hachiyas رسیده باشند، آن ها به شدت سفت می شوند
[ترجمه گوگل]تا زمانی که Haciyas رسیده اند، آنها به طرز شگفت انگیزی رنج می برند

8. Ingredients: Liquorice, cat's-foot, hamamelis, hyaluronic acid, astringent, foremilk nutrient activating factors.
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: Liquorice، پای گربه، hamamelis، hyaluronic، astringent، عوامل فعال کننده مواد غذایی
[ترجمه گوگل]مواد لازم: روغن زیتون، لیموترش، هامامیل، اسید هیالورونیک، فاکتورهای تقویت کننده مواد مغذی

9. The sweet and sour vinegar astringent but not bitter strong spicy wine.
[ترجمه ترگمان]سرکه شیرین و ترش اما نه یک شراب تند تند تند
[ترجمه گوگل]شراب تند تند تند و تلخ سرکه شیرین و ترش است

10. The taste of mixed bitter - astringent feelings, I finally understand.
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ احساسات درهم و برهم، بالاخره می فهمم
[ترجمه گوگل]طعم احساسات تلخ و تند و تیز را، در نهایت درک می کنم

11. The bitter, astringent taste that these plants have is an indication of the phenolics found within.
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ و سفت کنندگی که این گیاهان دارند نشانه ای از the یافت شده در درون آن هستند
[ترجمه گوگل]طعم تلخ و رطوبتی که این گیاهان دارند، نشانه ای از فنول های موجود در داخل است

12. Valoux gives a rich mellowness, an astringent but delicate taste and an earthy aftertaste.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه چیز سر و سامان پیدا کرد، پس از آن هم ذوق و سلیقه خوبی به خرج داد
[ترجمه گوگل]Valoux دارای غنای ملایم، طعمی مضر است اما ظریف و یک عطر گلدار زمین است

13. Their solutions are acid and have an astringent taste. They are isolated from oak bark, sumac, myrobalan (an Asian tree), and galls.
[ترجمه ترگمان]محلول های آن ها اسید هستند و مزه سفت کنندگی دارند آن ها از پوست درخت بلوط، sumac، myrobalan (یک درخت آسیایی)جدا شده اند و به همین ترتیب است
[ترجمه گوگل]راه حل های آنها اسید هستند و طعم تنگ دارند آنها از پوست بلوط، سماق، میروبالان (درخت آسیایی) و گلدان جدا شده اند

14. Astringent effect: protein precipitating thus heals wound.
[ترجمه ترگمان]اثر Astringent: پروتیین که در نتیجه زخم التیام پیدا می کند
[ترجمه گوگل]اثر تضعیف: پروتئین رسوب کننده در نتیجه زخم را بهبود می بخشد

15. Astringent: Mouth - puckering sensation ; the result of tannin being present in the wine.
[ترجمه ترگمان]Astringent: احساس puckering؛ نتیجه of در شراب موجود است
[ترجمه گوگل]رطوبت: دهان - احساس پیکرینگ؛ نتیجه تانن موجود در شراب است

an astringent speech

نطقی شدیدالحن


پیشنهاد کاربران

گس:
( طعمی است که باعث جمع شدن دهان، بی حسی زبان و انقباض گلو می شود. این طعم توسط موادی مانند جوهر مازو ایجاد می شود. طعم گس در موز و خرمالوی نارس غالب است که مانع از خوردن آنها می شود. )

1. ماده ای ک ضد چربی باشه و یا اینک جلوی خونریزی رو بگیره
2. criticize

astringent ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: گس
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که با خوردن آن در دهان احساس خشکی و جمع شدگی ایجاد می شود


کلمات دیگر: