1. an astringent speech
نطقی شدیدالحن
2. You can use astringent to make your skin less oily.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از سفت کنندگی استفاده کنید تا پوست شما چربی کمتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]شما می توانید از رطوبت استفاده کنید تا پوست شما کم چرب باشد
3. The astringent can cause irritation to sensitive skin.
[ترجمه ترگمان]سفت کردن می تواند باعث سوزش پوست حساس شود
[ترجمه گوگل]رطوبت می تواند باعث تحریک پوست حساس شود
4. It also has an astringent effect which can tighten skin, making wrinkles less noticeable.
[ترجمه ترگمان]هم چنین اثر سفت کنندگی دارد که می تواند پوست را فشرده کند و چین و چروک کم تر قابل توجه شود
[ترجمه گوگل]همچنین دارای اثر تضعیف کننده است که می تواند پوست را سخت تر کند و چروک ها را کمتر قابل توجه کند
5. It felt cool and astringent but the bugs kept biting.
[ترجمه ترگمان]احساس سرد و طاقت فرسا بود، اما حشرات به گاز گرفتن ادامه می دادند
[ترجمه گوگل]این احساس سرد و رطوبت بود، اما اشکالاتی که گزش داشت
6. And remember, nothing - no skin tonic, astringent, freshener or plain cold water - can close your pores.
[ترجمه ترگمان]و به خاطر داشته باشید، هیچ چیز، هیچ چیز، نه پوستی، سفت، خوشبو، خوشبو کننده یا آب سرد، می تواند pores را ببندد
[ترجمه گوگل]و به یاد داشته باشید، هیچ چیز - بدون تونیک پوست، رطوبت، خوشبو یا آب سرد ساده - می تواند منافذ خود را بسته است
7. Until Hachiyas are ripe, they are shockingly astringent.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که Hachiyas رسیده باشند، آن ها به شدت سفت می شوند
[ترجمه گوگل]تا زمانی که Haciyas رسیده اند، آنها به طرز شگفت انگیزی رنج می برند
8. Ingredients: Liquorice, cat's-foot, hamamelis, hyaluronic acid, astringent, foremilk nutrient activating factors.
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: Liquorice، پای گربه، hamamelis، hyaluronic، astringent، عوامل فعال کننده مواد غذایی
[ترجمه گوگل]مواد لازم: روغن زیتون، لیموترش، هامامیل، اسید هیالورونیک، فاکتورهای تقویت کننده مواد مغذی
9. The sweet and sour vinegar astringent but not bitter strong spicy wine.
[ترجمه ترگمان]سرکه شیرین و ترش اما نه یک شراب تند تند تند
[ترجمه گوگل]شراب تند تند تند و تلخ سرکه شیرین و ترش است
10. The taste of mixed bitter - astringent feelings, I finally understand.
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ احساسات درهم و برهم، بالاخره می فهمم
[ترجمه گوگل]طعم احساسات تلخ و تند و تیز را، در نهایت درک می کنم
11. The bitter, astringent taste that these plants have is an indication of the phenolics found within.
[ترجمه ترگمان]طعم تلخ و سفت کنندگی که این گیاهان دارند نشانه ای از the یافت شده در درون آن هستند
[ترجمه گوگل]طعم تلخ و رطوبتی که این گیاهان دارند، نشانه ای از فنول های موجود در داخل است
12. Valoux gives a rich mellowness, an astringent but delicate taste and an earthy aftertaste.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه چیز سر و سامان پیدا کرد، پس از آن هم ذوق و سلیقه خوبی به خرج داد
[ترجمه گوگل]Valoux دارای غنای ملایم، طعمی مضر است اما ظریف و یک عطر گلدار زمین است
13. Their solutions are acid and have an astringent taste. They are isolated from oak bark, sumac, myrobalan (an Asian tree), and galls.
[ترجمه ترگمان]محلول های آن ها اسید هستند و مزه سفت کنندگی دارند آن ها از پوست درخت بلوط، sumac، myrobalan (یک درخت آسیایی)جدا شده اند و به همین ترتیب است
[ترجمه گوگل]راه حل های آنها اسید هستند و طعم تنگ دارند آنها از پوست بلوط، سماق، میروبالان (درخت آسیایی) و گلدان جدا شده اند
14. Astringent effect: protein precipitating thus heals wound.
[ترجمه ترگمان]اثر Astringent: پروتیین که در نتیجه زخم التیام پیدا می کند
[ترجمه گوگل]اثر تضعیف: پروتئین رسوب کننده در نتیجه زخم را بهبود می بخشد
15. Astringent: Mouth - puckering sensation ; the result of tannin being present in the wine.
[ترجمه ترگمان]Astringent: احساس puckering؛ نتیجه of در شراب موجود است
[ترجمه گوگل]رطوبت: دهان - احساس پیکرینگ؛ نتیجه تانن موجود در شراب است