کلمه جو
صفحه اصلی

barking

انگلیسی به انگلیسی

• that makes a barking sound; abrupt, harsh (about a sound); (british offensive slang) very irrational, insane
bark sound

جملات نمونه

1. barking dogs don't bite
سگ هایی که پارس می کنند گاز نمی گیرند،کسانی که هارت و پورت می کنند اهل عمل نیستند

2. the dog's barking was a constant aggravation
عوعو سگ مصدع همیشگی بود.

3. an officer was barking orders
افسری داشت روی تلفن با صدای بلند فرمان می داد.

4. One barking dog sets all street a-barking.
[ترجمه ترگمان] یه سگ پارس می کنه
[ترجمه گوگل]یک سگ پارس ، همه پارس های خیابان را تنظیم می کند

5. The moon does not heed the barking of dogs.
[ترجمه ترگمان]ماه به پارس سگ ها اعتنا نمی کند
[ترجمه گوگل]ماه به پارس سگ توجه نمی کند

6. A barking dog is better than a sleeping lion.
[ترجمه ترگمان]سگ پارس از شیر خواب بهتر است
[ترجمه گوگل]سگ پارس از شیر خوابیده بهتر است

7. An old dog cannot alter its way of barking.
[ترجمه ترگمان]یک سگ پیر نمی تواند راهش را عوض کند
[ترجمه گوگل]یک سگ پیر نمی تواند روش پارس خود را تغییر دهد

8. One barking dog sets all the streets barking.
[ترجمه ترگمان]یک سگ که پارس می کرد همه خیابان ها را پارس می کرد
[ترجمه گوگل]یک سگ پارس کننده همه خیابان ها را پارس می کند

9. He could hear a dog barking.
[ترجمه ترگمان]صدای پارس سگی را می شنید
[ترجمه گوگل]صدای پارس سگ را می شنید

10. He pegged a stone at the barking dog.
[ترجمه ترگمان]با صدای پارس سگی را دید که پارس می کند
[ترجمه گوگل]او سنگی را به سگ پارس گره زد

11. I could hear a dog barking.
[ترجمه ترگمان]صدای پارس سگی را می شنیدم
[ترجمه گوگل]صدای پارس سگی را می شنیدم

12. Barking dogs seldom bite.
[ترجمه ترگمان]پارس سگ ها به ندرت گاز می گیرند
[ترجمه گوگل]سگهای پارس به ندرت گاز می گیرند

13. He raced ahead up into the bush, barking and snarling.
[ترجمه ترگمان]او به سمت جنگل دوید و پارس کرد و پارس کرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که پارس می کرد و غر می زد جلوتر به داخل بوته دوید

14. We could hear the hounds barking at the fox.
[ترجمه ترگمان]می توانستیم صدای پارس سگ های روباه را بشنویم
[ترجمه گوگل]صدای پارس سگهای شکاری که به روباه می شنیدند را می شنیدیم

15. A barking dog never bites.
[ترجمه ترگمان]پارس سگی هیچ وقت گاز نمی گیرد
[ترجمه گوگل]سگی که پارس می کند هرگز گاز نمی گیرد

پیشنهاد کاربران

واق واق کردن نه پارس کردن


اتفاقاً پارس کردن خیلی هم درسته، چارتا متن چرت و پرت هست از زمان فیسبوک هی دست به دست میشه مزخرف درباره زبان فارسی و عربا و اینا مینویسه و الکی برا خودشون ریشه میسازن برا یه کلمه بعدم همه مردم باور میکنن!

در پاسخ به دوست عزیز، ممد عرض کنم اون متن های فیسبوکی به کنار، اگر شما به ریشه کلماتی مانند پاس دادن، پاسدار، پاس شبانه، سه پاس از شب و. . . دقت کنید پاس کردن سگ هم از همینجا میاد. در واقع شب را به چند قسمت تقسیم میکردند که هر کدام یک �پاس� نامیده می شده در نتیجه درستش پاس کردن هست برای سگ و نه پارس کردن. در بعضی گویش های فارسی هم برای صدای سگ پاس کردن میگن و پارس نمیگن

این کلمه به عنوان صفت برای شخص: دیوانه، بسیار احمق


کلمات دیگر: