کلمه جو
صفحه اصلی

cited


(verb transitive) ذکر کردن، اتخاذ سند کردن، گفتن

انگلیسی به فارسی

اشاره شده، گفتن، ذکر کردن، اتخاذ سند کردن


انگلیسی به انگلیسی

• quoted; referenced to

جملات نمونه

1. the passages cited by him . . .
قطعاتی که او نقل قول کرده بود . . .

2. to prove his point, he cited several scientific articles
او برای اثبات نکته ی خود به چندین مقاله ی علمی استناد کرد.

پیشنهاد کاربران

محل رجوع شده - ارجاع شده - مرجع

ذکر شده - اشاره شده

درج کردن - ثبت


کلمات دیگر: