(گیاه شناسی) مانیوک تلخ (manihot esculenta که از برگ های زهرین آن آهارمانیوک می سازند)، (کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، اخرین پریشانی، انتهای درد
bitter end
(گیاه شناسی) مانیوک تلخ (manihot esculenta که از برگ های زهرین آن آهارمانیوک می سازند)، (کشتیرانی) ته طناب یا کابل (که در عرشه ی کشتی به جایی بند باشد)، اخرین پریشانی، انتهای درد
انگلیسی به فارسی
آخرین پریشانی، انتهای درد
پایان تلخ، انتهای درد
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the end or conclusion of an unpleasant process, situation, or activity (usu. prec. by the).
• مشابه: catastrophe
• مشابه: catastrophe
- She needed her diploma so she worked hard until the bitter end.
[ترجمه ترگمان] او diploma را لازم داشت تا تا پایان تلخ کار کند
[ترجمه گوگل] او به دیپلم او نیاز داشت تا او تا پایان تلخ سخت کار کند
[ترجمه گوگل] او به دیپلم او نیاز داشت تا او تا پایان تلخ سخت کار کند
• (2) تعریف: death (usu. prec. by the).
- He held a grudge against his brother even to the bitter end.
[ترجمه ترگمان] حتی نسبت به برادرش کینه به دل گرفته بود
[ترجمه گوگل] او بر ضد برادرش حتی تا پایان تلخ برگزار شد
[ترجمه گوگل] او بر ضد برادرش حتی تا پایان تلخ برگزار شد
• final completion of something (especially something that is potentially very painful or unpleasant)
جملات نمونه
1. They were prepared to fight to the bitter end for their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها آماده مبارزه با پایان تلخ حقوق خود بودند
[ترجمه گوگل]آنها آماده بودند تا به حقوق تلخی خود برسند
[ترجمه گوگل]آنها آماده بودند تا به حقوق تلخی خود برسند
2. We will fight this court case to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]ما با این پرونده دادگاهی تا پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما با این پرونده دادگاه به پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما با این پرونده دادگاه به پایان تلخ مبارزه خواهیم کرد
3. The guerrillas would fight to the bitter end, he said, in order to achieve their main goal.
[ترجمه ترگمان]او گفت که ستیزه جویان برای رسیدن به هدف اصلی خود مبارزه خواهند کرد
[ترجمه گوگل]او گفت، چریکها برای رسیدن به هدف اصلی خود، باید به تلخی برسند
[ترجمه گوگل]او گفت، چریکها برای رسیدن به هدف اصلی خود، باید به تلخی برسند
4. Do I intend to campaign to the bitter end?
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارم تا پایان تلخ مبارزه کنم؟
5. Hereford left it to the bitter end to secure their 1-1 draw.
[ترجمه ترگمان]Hereford آن را به پایان تلخ left تا تساوی ۱ - ۱ خود را تضمین کند
[ترجمه گوگل]Hereford آن را به پایان تلخ ترک کرد تا ضربۀ 1-1 خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]Hereford آن را به پایان تلخ ترک کرد تا ضربۀ 1-1 خود را حفظ کنند
6. He would fight my case to the bitter end, he vowed.
[ترجمه ترگمان]باخود عهد کرد که تا پایان تلخ با من مبارزه کند
[ترجمه گوگل]او قول داد که با پرونده من به تلخی برسد
[ترجمه گوگل]او قول داد که با پرونده من به تلخی برسد
7. I stayed to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]تا پایان تلخی ماندم
[ترجمه گوگل]من به پایان تلخ ماندم
[ترجمه گوگل]من به پایان تلخ ماندم
8. They vowed to fight to the bitter end to stop it.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که با پایان تلخ مبارزه کنند تا جلوی آن را بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند تا به پایان تلخ برسند تا آن را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند تا به پایان تلخ برسند تا آن را متوقف کنند
9. Let's fight to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]بیا تا پایان تلخ مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید با پایان تلخی مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید با پایان تلخی مبارزه کنیم
10. He was determined to fight to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]مصمم بود که تا پایان تلخ مبارزه کند
[ترجمه گوگل]او مصمم بود تا با تلخی به جنگ بپردازد
[ترجمه گوگل]او مصمم بود تا با تلخی به جنگ بپردازد
11. Victory or defeat, we shall fight to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]پیروزی یا شکست باید تا پایان تلخ مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]پیروزی یا شکست، ما باید با پایان تلخی مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]پیروزی یا شکست، ما باید با پایان تلخی مبارزه کنیم
12. The small resistance group were determined to fight bitter end to free their country from occupation.
[ترجمه ترگمان]گروه مقاومت کوچک مصمم به مبارزه با پایان تلخ برای آزاد کردن کشور خود از اشغال بود
[ترجمه گوگل]گروه مقاومت کوچک تصمیم گرفتند تا با تلخی مبارزه کنند تا کشورشان را از اشغال آزاد کنند
[ترجمه گوگل]گروه مقاومت کوچک تصمیم گرفتند تا با تلخی مبارزه کنند تا کشورشان را از اشغال آزاد کنند
13. They fought to the bitter end.
[ترجمه ترگمان]برای پایان تلخ مبارزه می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به پایان تلخ جنگیدند
[ترجمه گوگل]آنها به پایان تلخ جنگیدند
14. Employees have vowed to fight the closure to the bitter end .
[ترجمه ترگمان]کارکنان قول داده اند که تا پایان تلخ با این بسته مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان قول داده اند تا با پایان تلخ بسته شوند
[ترجمه گوگل]کارکنان قول داده اند تا با پایان تلخ بسته شوند
اصطلاحات
to the bitter end
تا آخر، تا دم مرگ، علیرغم همهی سختیها
پیشنهاد کاربران
( Bitter End ) [اصطلاح دریانوردی]بخشی از طناب مهار یا کابل لنگر که در داخل کشتی واقع است
تا دم مرگ، تا آخر ، به هر قیمتی شده
کلمات دیگر: