کلمه جو
صفحه اصلی

mollusc


معنی : حلزون، جانور نرم تن
معانی دیگر : رجوع شود به: mollusk، mollusk جانور نرم تن

انگلیسی به فارسی

( mollusk ) جانور نرم تن، حلزون


قارچ، جانور نرم تن، حلزون


انگلیسی به انگلیسی

• invertebrate animal with a soft body and a hard shell (i.e. oysters, mussels, snails, cuttlefish, etc.), mollusk
a mollusc is an animal such as a snail, slug, clam, or octopus, which has a soft body and no backbone. many types of mollusc have hard shells to protect them.

مترادف و متضاد

حلزون (اسم)
clams, snail, mollusc, mollusk

جانور نرم تن (اسم)
mollusc, mollusk

جملات نمونه

1. There are two types of mollusc that are actively venomous.
[ترجمه هومن] دو نوع گونه حلزون وجود دارد که بسیار سمی اند
[ترجمه ترگمان]دو نوع of وجود دارد که به طور فعال سمی هستند
[ترجمه گوگل]دو نوع قارچ وجود دارد که به طور فعال سمی هستند

2. The mollusc phylum includes all soft - bodied animals without backbones.
[ترجمه ترگمان]The شامل تمام حیوانات نرم بدون ستون فقرات می شود
[ترجمه گوگل]جنس مولکول شامل تمام حیوانات نرم بدن بدون ستون فقرات می باشد

3. There are two types of mollusc that are actively venomous: the cone shells and the blue-ringed octopus.
[ترجمه ترگمان]دو نوع of وجود دارد که به طور فعال سمی هستند: گلوله های مخروطی و هشت octopus آبی
[ترجمه گوگل]دو نوع قارچ وجود دارد که به طور فعال زهرآگین هستند: پوسته مخروطی و هشت پا آویزان آبی

4. This humble mollusc can be unreservedly recommended as it is hardy and lives exclusively on algae.
[ترجمه ترگمان]این mollusc متواضع می تواند بدون قید و شرط توصیه شود که بسیار مقاوم است و به طور انحصاری بر روی جلبک ها زندگی می کند
[ترجمه گوگل]این مولکول فروتن می تواند به طور دائمی توصیه شود زیرا آن را سخت می کند و به طور انحصاری در جلبکها زندگی می کند

5. It is a small mollusc, the size of a mussel, that starts life as a tiny free-swimming speck of jelly.
[ترجمه ترگمان]این یک mollusc کوچک، اندازه یک mussel است که زندگی را به عنوان یک نقطه آزاد کوچک از ژله شروع می کند
[ترجمه گوگل]این یک قارچ کوچک است، اندازه یک صدف است، که زندگی را به عنوان یک ذره آزاد آزاد از ژله آغاز می کند

6. A mollusc past the initial stages of growth increases in size without significantly changing the orientation and relative proportions of its organs.
[ترجمه ترگمان]یک mollusc از مراحل اولیه رشد در اندازه بدون تغییر قابل توجه جهت گیری و نسبت های نسبی اعضا آن افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]یک قارچ در مراحل ابتدایی رشد، بدون افزایش قابل توجه تغییر جهت و نسبت نسبی اندام های آن، افزایش می یابد

7. The tiny mollusc Limacina helicina, which is found in Arctic waters, will be particularly vulnerable, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که mollusc Limacina کوچک، که در آب های قطب شمال یافت می شود، بویژه آسیب پذیر خواهد بود
[ترجمه گوگل]او گفت که این ماهی کوچک Limacina helicina، که در آب های قطبی یافت می شود، به ویژه آسیب پذیر خواهد بود

8. Beside having similar properties to mollusc shell nuclei, the new pearl nuclei possess some advantages such as white color, strong luster, round shape and cheap cost.
[ترجمه ترگمان]در کنار داشتن ویژگی های مشابه به هسته پوسته ای mollusc، هسته مروارید جدید دارای مزایایی از قبیل رنگ سفید، درخشش قوی، شکل دور و قیمت ارزان است
[ترجمه گوگل]در کنار خواص مشابهی به هسته پوسته مولکول، هسته های مروارید جدید دارای برخی از مزایای مانند رنگ سفید، درخشندگی قوی، شکل گرد و هزینه ارزان است

9. Earlier in the tournament, the mollusc medium correctly predicted Germany would beat Ghana and Australia in their group D matches and was also right to predict they would lose to Serbia.
[ترجمه ترگمان]پیش از این در این تورنمنت، متوسط mollusc به درستی پیش بینی کرد که آلمان در بازی های گروهی خود غنا و استرالیا را شکست می دهد و همچنین حق دارد پیش بینی کند که آن ها به صربستان خواهند باخت
[ترجمه گوگل]پیش از این در مسابقات، محیط ملوک به درستی پیش بینی کرد که آلمان در غنا و استرالیا در مسابقات گروه D خود را شکست دهد و همچنین پیش بینی کرد که آنها برای صربستان از دست خواهند داد

10. Description of the medical mollusc egg, including egg shape, size, colour, egg shell.
[ترجمه ترگمان]توضیح تخم مرغ mollusc شامل شکل تخم، اندازه، رنگ، پوسته تخم مرغ
[ترجمه گوگل]شرح تخم مرغ پزشکی قارچ، از جمله شکل تخم مرغ، اندازه، رنگ، پوسته تخم مرغ

11. This symmetry is required basically for optimum structural strength and to suitably accommodate the mollusc it protects.
[ترجمه ترگمان]این تقارن به طور اساسی برای مقاومت ساختاری بهینه و تناسب مناسب با mollusc مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]این تقارن اساسا برای مقاومت به ساختار مطلوب مورد نیاز است و به طور مناسب ملاکه محافظت می کند

12. The fossil record is silent on this transition, but the earlier stages of mollusc evolution are becoming clear.
[ترجمه ترگمان]سابقه فسیلی در این گذار خاموش است، اما مراحل اولیه تکامل mollusc در حال روشن شدن هستند
[ترجمه گوگل]رکورد فسیلی در این انتقال سکوت است، اما مراحل اولیه تکامل مولکول روشن می شود

13. The typical life cycle is indirect, and the intermediate host is usually a mollusc.
[ترجمه ترگمان]چرخه زندگی معمولی غیر مستقیم است و میزبان میانی معمولا a است
[ترجمه گوگل]چرخه زندگی معمولی غیرمستقیم است و میزبان متوسطه معمولا یک قارچ است

پیشنهاد کاربران

حلزون


کلمات دیگر: