معمارى : بسیج
mobilisation
معمارى : بسیج
انگلیسی به انگلیسی
• movement; assembly for action (especially of army reserves); draft; (also mobilization)
جملات نمونه
1. The initial mobilisation was well organised.
[ترجمه ترگمان]بسیج اولیه به خوبی سازماندهی شده بود
[ترجمه گوگل]بسیج اولیه سازماندهی شد
[ترجمه گوگل]بسیج اولیه سازماندهی شد
2. It constituted an even clearer expression of provincial mobilisation and disregard for parliamentary initiative and manoeuvre than 183
[ترجمه ترگمان]این یک بیان دقیق تر از بسیج استانی و بی توجهی به ابتکار پارلمانی و مانور بیش از ۱۸۳ کشور است
[ترجمه گوگل]این بیان حتی واضح تر از بسیج استانی و نادیده گرفتن ابتکار عمل و مانور پارلمانی از 183 بود
[ترجمه گوگل]این بیان حتی واضح تر از بسیج استانی و نادیده گرفتن ابتکار عمل و مانور پارلمانی از 183 بود
3. Early regular mobilisation of the prepuce after surgery ensures an excellent functional and cosmetic result.
[ترجمه ترگمان]تحرک منظم اولیه پس از جراحی یک نتیجه عملی و آرایشی عالی را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مواقع پیش از موعد مقدماتی بعد از جراحی، عملکرد عالی و زیبایی را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مواقع پیش از موعد مقدماتی بعد از جراحی، عملکرد عالی و زیبایی را تضمین می کند
4. Demonstratives and the definite article are terms whose mobilisation and use would be strongly linked to this kind of deixis.
[ترجمه ترگمان]Demonstratives و مقاله قطعی واژه هایی هستند که تحرک و استفاده از آن ها به شدت با این نوع of مرتبط است
[ترجمه گوگل]تظاهرات و مقاله قطعی اصطلاحی است که بسیج و استفاده از آن به شدت با این نوع deixis ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]تظاهرات و مقاله قطعی اصطلاحی است که بسیج و استفاده از آن به شدت با این نوع deixis ارتباط دارد
5. In the phases of large-scale antislavery mobilisation within Britain these two purposes were pursued simultaneously, though sometimes using different printed materials.
[ترجمه ترگمان]در مراحل بسیج antislavery در مقیاس بزرگ در بریتانیا این دو هدف به طور همزمان و گاهی با استفاده از مواد چاپی متفاوت دنبال می شدند
[ترجمه گوگل]در فازهای بسیج انتیسلاور در مقیاس بزرگ در بریتانیا، این دو هدف به طور همزمان دنبال شد، هر چند گاهی اوقات از مواد چاپی مختلف استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]در فازهای بسیج انتیسلاور در مقیاس بزرگ در بریتانیا، این دو هدف به طور همزمان دنبال شد، هر چند گاهی اوقات از مواد چاپی مختلف استفاده می کردند
6. It circles around the idea of the mobilisation of informal care.
[ترجمه ترگمان]آن حول و حوش ایده بسیج کردن مراقبت های غیر رسمی می چرخد
[ترجمه گوگل]در مورد ایده بسیج مراقبت های غیررسمی، آن را دربر می گیرد
[ترجمه گوگل]در مورد ایده بسیج مراقبت های غیررسمی، آن را دربر می گیرد
7. It requires a mobilisation of effort that normally is only achieved in wartime.
[ترجمه ترگمان]این کار نیازمند بسیج تلاش ها است که معمولا در زمان جنگ به دست می آید
[ترجمه گوگل]این نیاز به بسیج تلاش است که به طور معمول تنها در زمان جنگ به دست می آید
[ترجمه گوگل]این نیاز به بسیج تلاش است که به طور معمول تنها در زمان جنگ به دست می آید
8. There's nothing paradoxical about that: the mobilisation of resources was immense.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز متناقض در مورد آن وجود ندارد: بسیج منابع عظیم است
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد آن چیزی پارادوکسی نیست: بسیج منابع بسیار زیاد بود
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد آن چیزی پارادوکسی نیست: بسیج منابع بسیار زیاد بود
9. Most important, the Sangh was the one force prepared to play the polarising politics of mass mobilisation for communal status.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه اینکه، the تنها نیرویی بود که برای ایفای نقش بسیج عمومی بسیج عمومی برای وضعیت همگانی آماده شده بود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، Sangh یکی از نیروهای آماده به بازی سیاست قطبی بسیج تودهای برای وضعیت جمعی بود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، Sangh یکی از نیروهای آماده به بازی سیاست قطبی بسیج تودهای برای وضعیت جمعی بود
10. Only two patients were unable to retract their foreskins, and in both there had been no effort at early mobilisation.
[ترجمه ترگمان]تنها دو بیمار نتوانسته اند foreskins خود را پس بگیرند، و در هر دوی آن ها هیچ تلاشی برای بسیج اولیه نبوده است
[ترجمه گوگل]فقط دو بیمار قادر به دفع مدفوع مزاج خود نبودند و در هر دو در بسیج زودهنگام هیچ تلاشی صورت نگرفت
[ترجمه گوگل]فقط دو بیمار قادر به دفع مدفوع مزاج خود نبودند و در هر دو در بسیج زودهنگام هیچ تلاشی صورت نگرفت
11. Thus we can see that the discourse of lyric poetry is by no means unusual in its mobilisation of deixis.
[ترجمه ترگمان]از این رو ما می توانیم ببینیم که گفتمان شعر غنایی به هیچ وجه در بسیج کردن deixis غیرعادی نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین ما می بینیم که گفتمان شعر شعر به هیچ وجه غیرمعمول نیست در بسیج دایکسیس
[ترجمه گوگل]بنابراین ما می بینیم که گفتمان شعر شعر به هیچ وجه غیرمعمول نیست در بسیج دایکسیس
12. Such cells would be more in line with international standards, but less conducive to political mobilisation.
[ترجمه ترگمان]چنین سلول هایی بیشتر با استانداردهای بین المللی همخوانی دارند، اما برای بسیج سیاسی کم تر مساعد هستند
[ترجمه گوگل]چنین سلول ها بیشتر با استانداردهای بین المللی مطابقت دارد، اما کمتر به بسیج سیاسی کمک می کند
[ترجمه گوگل]چنین سلول ها بیشتر با استانداردهای بین المللی مطابقت دارد، اما کمتر به بسیج سیاسی کمک می کند
13. A major source of the extraordinary growth in China can be attributed to an influx of capital and the mobilisation of labour.
[ترجمه ترگمان]یک منبع اصلی رشد فوق العاده در چین می تواند به هجوم سرمایه و بسیج نیروی کار نسبت داده شود
[ترجمه گوگل]منبع اصلی رشد خارق العاده در چین می تواند به هجوم سرمایه و بسیج کار مربوط باشد
[ترجمه گوگل]منبع اصلی رشد خارق العاده در چین می تواند به هجوم سرمایه و بسیج کار مربوط باشد
پیشنهاد کاربران
تحرک
تحرک بخشی
برای معانی بیشتر مدخل mobilization را ببینید
کلمات دیگر: