• take account of the stock of; take inventory of; verify and confirm the facts regarding something
take stock of
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. It was time to stand back and take stock of his career.
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که بایستد و شغل خود را به دست بگیرد
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا کار خود را انجام دهد
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا کار خود را انجام دهد
2. It was time to take stock of the situation.
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که اوضاع را به هم بزند
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است که وضعیت را بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است که وضعیت را بررسی کنیم
3. I took the chance to take stock of the room.
[ترجمه ترگمان]من فرصت استفاده از این اتاق را به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من فرصتی را برای ارزیابی اتاقم گرفتم
[ترجمه گوگل]من فرصتی را برای ارزیابی اتاقم گرفتم
4. He took the time to take stock of the situation before making the offer.
[ترجمه ترگمان]او قبل از این که این پیشنهاد را مطرح کند، زمان را صرف خرید و فروش این موقعیت کرد
[ترجمه گوگل]او زمان را برای بررسی وضعیت قبل از ارائه پیشنهاد گرفت
[ترجمه گوگل]او زمان را برای بررسی وضعیت قبل از ارائه پیشنهاد گرفت
5. They decided to take stock of the present state of affairs.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند که در امور جاری شرکت کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند وضعیت فعلی را بررسی کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند وضعیت فعلی را بررسی کنند
6. During the battle, the general paused to take stock of the situation.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، ژنرال لحظه ای درنگ کرد تا وضع خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]در طول نبرد، عموم متوقف شد تا وضعیت را بررسی کند
[ترجمه گوگل]در طول نبرد، عموم متوقف شد تا وضعیت را بررسی کند
7. It was to stand and take stock of his career.
[ترجمه ترگمان]باید می ایستاد و شغل خود را به دست می گرفت
[ترجمه گوگل]این برای ایستادن و بررسی کارهایش بود
[ترجمه گوگل]این برای ایستادن و بررسی کارهایش بود
8. We need to take stock of the delivery.
[ترجمه ترگمان] ما باید سهام رو بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید تحویل کالا را ارزیابی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید تحویل کالا را ارزیابی کنیم
9. We must take stock of the situation and decide what to do.
[ترجمه ترگمان]ما باید موقعیت را در نظر بگیریم و تصمیم بگیریم که چه کار کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید وضعیت را بررسی کنیم و تصمیم بگیریم چه کاری باید انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید وضعیت را بررسی کنیم و تصمیم بگیریم چه کاری باید انجام دهیم
10. They pause a moment to take stock of the figures hurrying about them in the dark.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای مکث می کنند تا stock را که در تاریکی پیش می آیند بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها لحظه ای را متوقف می کنند تا چهره هایی را که در تاریکی عجله دارند، به اشتراک بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها لحظه ای را متوقف می کنند تا چهره هایی را که در تاریکی عجله دارند، به اشتراک بگذارند
11. We have had time to take stock of our situation.
[ترجمه ترگمان]ما فرصت داریم که وضعیت خودمون رو بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]ما زمان برای به دست آوردن وضعیت وضعیت خود داریم
[ترجمه گوگل]ما زمان برای به دست آوردن وضعیت وضعیت خود داریم
12. You have to take stock of your position.
[ترجمه ترگمان]تو باید در موقعیت خودت قرار بگیری
[ترجمه گوگل]شما باید موقعیت خود را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]شما باید موقعیت خود را در نظر بگیرید
13. He tried once more to take stock of his business.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر کوشید تا به کار خود ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او بار دیگر تلاش کرد تا کسب و کار خود را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]او بار دیگر تلاش کرد تا کسب و کار خود را به اشتراک بگذارد
پیشنهاد کاربران
تأمل کردن ، سنجیدن
معادل reflect and assess به معنی بازتاب و ارزیابی است
یا معادل evaluate به معنی ارزیابی کردن لذا ؛
Take stock of = reflect and assess = evaluate = ارزیابی کردن ، ارزیابی و بازتاب
مثال :
Look back and take stock of all you have achieved
به عقب نگاه کن ( برگرد به عقب نگاه کن منظور از نظر زمان یعنی از قبل تا الان ) و تمام آنچه را که به آنها دست یافته ای را ارزیابی کن .
یا معادل evaluate به معنی ارزیابی کردن لذا ؛
Take stock of = reflect and assess = evaluate = ارزیابی کردن ، ارزیابی و بازتاب
مثال :
Look back and take stock of all you have achieved
به عقب نگاه کن ( برگرد به عقب نگاه کن منظور از نظر زمان یعنی از قبل تا الان ) و تمام آنچه را که به آنها دست یافته ای را ارزیابی کن .
( قبل از انجام کار جدید یا ادامه دادن کار، درباره وضعیت پیشین و فعلی ) خوب فکر کردن
سبک سنگین کردن
شرایط را سنجیدن، ارزیابی کردن
to think carefully about a situation or event and form an opinion about it, and form an opinion about it so that you can decide what to do next
to review or make an overall assessment about a particular situation before making a decision
After two years spent teaching overseas, she returned home for a month to take stock of her life.
to think carefully about a situation or event and form an opinion about it, and form an opinion about it so that you can decide what to do next
to review or make an overall assessment about a particular situation before making a decision
After two years spent teaching overseas, she returned home for a month to take stock of her life.
فکر کردن و ارزیابی کردن درباره چیزی
Reflect and assess about something
Reflect and assess about something
کلمات دیگر: