کلمه جو
صفحه اصلی

unaggressive

انگلیسی به فارسی

بدون تهاجمی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of aggressive.

• not aggressive, not assertive, not pushy

جملات نمونه

1. Machines are unemotional and unaggressive, unlike human beings, he told the crowd during the question-and-answer phase.
[ترجمه ترگمان]او به جمعیت در طول مرحله پرسش و پاسخ گفت که ماشین ها عاری از احساسات و unaggressive هستند، بر خلاف انسان ها
[ترجمه گوگل]بر خلاف انسان ها، دستگاه ها بی تدبیر و بی تفاوتی هستند، او در جریان مرحله پرسش و پاسخ به جمعیت گفت

2. Although unaggressive and unfailingly polite, the Fayed heir was "a complete pain in the backside" with no concept of time-keeping, yet petulant at necessary delays.
[ترجمه ترگمان]اگرچه unaggressive و بی چون و چرا مودبانه بودند، تنها وارث فاید \"یک درد کامل در پشت\" بود، بدون هیچ مفهومی از زمان نگهداری، با این حال در مورد تاخیره ای لازم کج خلق
[ترجمه گوگل]اگر چه غیرقابل انکار و ناپایدار مودبانه، واریز فایده �درد کامل در عقب� بود و هیچ مفهومی از نگهداری از زمان ندارد، اما دلمشغول دلایل ضروری است

3. Brien, who is accused of murdering a neighbor, was an unaggressive, but typical teen-ager.
[ترجمه ترگمان]برایان، که متهم به قتل یک همسایه است، an است، اما نوجوان معمولی است
[ترجمه گوگل]Brien، که متهم به قتل یک همسایه است، یک مرد متجاوز، اما معمولی نوجوان بود

4. For a large cichlid they must be classed as unaggressive and certainly they do not try to rearrange their surroundings.
[ترجمه ترگمان]برای یک cichlid بزرگ، آن ها باید به عنوان unaggressive طبقه بندی شوند و قطعا سعی نمی کنند محیط خود را بازآرایی کنند
[ترجمه گوگل]برای یک cichlid بزرگ آنها باید به عنوان unaggressive طبقه بندی شده و قطعا آنها سعی نکنند که محیط اطراف خود را تنظیم مجدد

5. Bavaria, Austria, and Hungary might form a broad, peaceful, unaggressive confederation.
[ترجمه ترگمان]باواریا، اتریش، و مجارستان ممکن است یک کنفدراسیون وسیع و unaggressive تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]بایرن، اتریش و مجارستان ممکن است یک کنفدراسیون وسیع، صلح آمیز و غیر انسانی تشکیل دهند

6. Soft: Tasting term, usually complimentary, indicating a wine with a mellow, unaggressive character.
[ترجمه ترگمان]عبارت نرم: بلند مدت، معمولا تمجید آمیز، نشان دادن شرابی با یک کاراکتر ملایم و unaggressive است
[ترجمه گوگل]اصطلاح نرم طعم معمولا خوشایند است و نشان دهنده یک شراب با شخصیت بی نظیر و ناسازگار است

7. Soft: Tasting term, usually complimentary, indicating a wine with a mellow, unaggressive character. Also used to qualify fruit and tannin.
[ترجمه ترگمان]عبارت نرم: بلند مدت، معمولا تمجید آمیز، نشان دادن شرابی با یک کاراکتر ملایم و unaggressive است هم چنین برای واجد شرایط بودن میوه و میوه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اصطلاح نرم طعم معمولا خوشایند است و نشان دهنده یک شراب با شخصیت بی نظیر و ناسازگار است همچنین برای تطابق با میوه و تانن استفاده می شود


کلمات دیگر: