کلمه جو
صفحه اصلی

unappreciative

انگلیسی به فارسی

ناراضی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of appreciative.
متضاد: grateful
مشابه: dull

• ungrateful, not appreciative

جملات نمونه

1. Their own students were defiant and seemed highly unappreciative.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خود نیز جسور و highly به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان خودشان بی پروا بودند و بسیار ناراحت کننده بودند

2. The sad little, sensitive, unappreciative, Pisces, Jesus man. Why don't you just enjoy it? I don't know!
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک، حساس، حساس، پایسی چرا از این لذت نمی بری؟ نمی دانم!
[ترجمه گوگل]غم انگیز کمی، حساس، ناراضی، ماهی، عیسی مسیح چرا فقط از آن لذت نمی برید؟ من نمی دانم!

3. The sad little sensitive unappreciative pisces Jesus man!
[ترجمه ترگمان] \"کوچولوی غمگین\" عیسی مقدس
[ترجمه گوگل]غم انگیز حساس و حساس حساس حساس عیسی مرد!

4. How better to escape an unappreciative board and ungrateful debt?
[ترجمه ترگمان]چقدر بهتر از این است که از یک تخته unappreciative و بدهی ناسپاس فرار کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه بهتر از هیئت مدیره ناامید کننده و بدهی نامطلوب فرار کنیم؟

5. A male who is so judgmental and unappreciative is no candidate for marriage.
[ترجمه ترگمان]مردی که بسیار judgmental و unappreciative است، هیچ نامزدی برای ازدواج نیست
[ترجمه گوگل]مردی که بسیار قاطع و ناخوشایند است هیچ نامزد برای ازدواج نیست

6. For one thing, being unappreciative doesn't help things change.
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، چون unappreciative به چیزها کمک نمی کند، تغییر می کند
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، عدم تحقق نیافتن به چیزهای دیگر کمک نمی کند

7. The exhibition curator said Australia has been unappreciative of the great achievements of Muslim cameleers.
[ترجمه ترگمان]متصدی نمایشگاه گفت که استرالیا یکی از دستاوردهای بزرگ مسلمانان Muslim بوده است
[ترجمه گوگل]سازنده نمایشگاه می گوید استرالیا از دستاوردهای بزرگی از خاندان های مسلمان ناامید شده است

8. I hated it when they made me feel bad, ask if I was unreasonable and unappreciative.
[ترجمه ترگمان]از آن متنفر بودم که باعث شد احساس بدی پیدا کنم و بپرسم که من آدم نامعقولی هستم یا غیر منطقی
[ترجمه گوگل]من از آن متنفر بودم وقتی که احساس بدی کردم، بپرسم که آیا من غیر منطقی و غیر قابل پیش بینی بودم

9. When one partner was finally willing to make a change for the better, the other would become suddenly indifferent and unappreciative.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک شریک در نهایت مایل به ایجاد تغییر برای بهتر شدن بود، دیگری به طور ناگهانی بی اعتنا و بی تفاوت شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک شریک در نهایت مایل به تغییر در جهت بهتر شدن بود، دیگر به طور ناگهانی بی تفاوت و ناخوشایند تبدیل خواهد شد

10. We in America, on the other hand, are very unappreciative buyers.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، ما در آمریکا خریداران بسیار unappreciative هستیم
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، ما در امریکا، خریداران بسیار ناخوشایندی هستند

پیشنهاد کاربران

قدرنشناس


کلمات دیگر: