• seize the reins of government, reign
take the reins
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Alan took the reins and the small horse started trotting.
[ترجمه ترگمان]الن افسار را گرفت و اسب کوچک به یورتمه افتاد
[ترجمه گوگل]آلن چنگ زد و اسب کوچک شروع به زنگ زدن کرد
[ترجمه گوگل]آلن چنگ زد و اسب کوچک شروع به زنگ زدن کرد
2. SunSelect general manager, Carl Ledbetter, takes the reins of the combined unit.
[ترجمه ترگمان]مدیر کل SunSelect، کارل Ledbetter، ده نه را از واحد ترکیبی می گیرد
[ترجمه گوگل]مدیر کل SunSelect، کارل لدبتر، کلاهبرداری از واحد ترکیبی را می گیرد
[ترجمه گوگل]مدیر کل SunSelect، کارل لدبتر، کلاهبرداری از واحد ترکیبی را می گیرد
3. He gave me the backbone to take the reins and be assertive and a little more aggressive.
[ترجمه ترگمان]او ستون فقرات را به من داد تا عنان اسب را بگیرد و جسور و a باشد
[ترجمه گوگل]او ستون فقرات خود را به من داد و قاتلان را تسخیر کرد و کمی تهاجمی تر شد
[ترجمه گوگل]او ستون فقرات خود را به من داد و قاتلان را تسخیر کرد و کمی تهاجمی تر شد
4. If Eriksson says yes[Sentence dictionary], it will see him take the reins in the Koreans' first World Cup finals since reaching the last eight in 196
[ترجمه ترگمان]اگر اریکسون می گوید بله [ فرهنگ لغت حکم ]، او پس از رسیدن به هشت سال آخر در ۱۹۶ ران، عنان را در مسابقات نهایی جام جهانی کره به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]اگر اریکسون می گوید بله [Dictionary dictionary]، او می بیند که او از زمان رسیدن به هشت سال گذشته در 196
[ترجمه گوگل]اگر اریکسون می گوید بله [Dictionary dictionary]، او می بیند که او از زمان رسیدن به هشت سال گذشته در 196
5. In fact, anyone can learn to take the reins from the subconscious and alter dream situations.
[ترجمه ترگمان]در واقع، هر کس می تواند یاد بگیرد که عنان را از ضمیر ناخودآگاه بگیرد و شرایط خواب را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]در واقع، هر کسی می تواند یاد بگیرد که چشمان ناخودآگاه را تغییر دهد و شرایط خواب را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]در واقع، هر کسی می تواند یاد بگیرد که چشمان ناخودآگاه را تغییر دهد و شرایط خواب را تغییر دهد
6. Unless you truly don't care how things transpire, take the reins this week.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه تو واقعا به این موضوع اهمیت ندی که اوضاع از چه قرار است، این هفته زمام کارها را به دست بگیر
[ترجمه گوگل]به جز اینکه شما واقعا اهمیتی نمیدهید که چطور همه چیز را تغییر دهید، این هفته را برگردانید
[ترجمه گوگل]به جز اینکه شما واقعا اهمیتی نمیدهید که چطور همه چیز را تغییر دهید، این هفته را برگردانید
7. It may be time for someone else to take the reins and let you step back permanently into either a creator role or another project altogether.
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمان آن باشد که کس دیگری زمام امور را به دست بگیرد و به شما اجازه دهد که به طور دائم به نقش خالق و یا پروژه دیگری تبدیل شود
[ترجمه گوگل]شاید زمان آن باشد که شخص دیگری بتواند به سر و صدا بپردازد و به طور دائم به یک نقش خالق یا یک پروژه دیگر بطور دائمی بازگردد
[ترجمه گوگل]شاید زمان آن باشد که شخص دیگری بتواند به سر و صدا بپردازد و به طور دائم به یک نقش خالق یا یک پروژه دیگر بطور دائمی بازگردد
8. And when you take the reins, you remove the pressure men often feel to perform, which can be hugely stressful for them.
[ترجمه ترگمان]و وقتی افسار را بردارید، مردان فشار را حذف می کنید که اغلب احساس می کنند انجام می دهند، که می تواند برای آن ها بسیار استرس زا باشد
[ترجمه گوگل]و هنگامی که چرک را می گیرید، مردان فشار را اغلب احساس می کنند که انجام می دهند، که برای آنها بسیار شدید است
[ترجمه گوگل]و هنگامی که چرک را می گیرید، مردان فشار را اغلب احساس می کنند که انجام می دهند، که برای آنها بسیار شدید است
9. So, think you may have to take the reins on this one.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فکر کنید که شما ممکن است برای این یکی زمام کارها را به دست بگیرید
[ترجمه گوگل]بنابراین، فکر می کنم ممکن است مجبور شوید که بر روی این یکی بیفتید
[ترجمه گوگل]بنابراین، فکر می کنم ممکن است مجبور شوید که بر روی این یکی بیفتید
10. Ron had to take the reins of the family business after his father died.
[ترجمه ترگمان]رون بعد از مرگ پدرش مجبور شد افسار business خانواده را بگیرد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ پدر، ران مجبور شد تا تجارت خانواده را بگیرد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ پدر، ران مجبور شد تا تجارت خانواده را بگیرد
11. When Google (GOOG, Fortune 500) disclosed in January that Page would take the reins, the company's co-founder said it would be his top priority as CEO to clarify Google's focus areas.
[ترجمه ترگمان]زمانی که گوگل (GOOG، فورچون ۵۰۰)در ماه ژانویه فاش کرد که پیج، زمام امور را به دست خواهد گرفت، موسس شرکت گفت که اولویت ارشد او به عنوان مدیر عامل برای روشن شدن قسمت های تمرکز گوگل محسوب می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که گوگل (GOOG، Fortune 500) در ماه ژانویه اعلام کرد که صفحه چتر را در اختیار دارد، یکی از بنیانگذاران این شرکت گفت که اولویت اصلی او به عنوان مدیر عامل برای مشخص کردن مناطق تمرکز Google خواهد بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که گوگل (GOOG، Fortune 500) در ماه ژانویه اعلام کرد که صفحه چتر را در اختیار دارد، یکی از بنیانگذاران این شرکت گفت که اولویت اصلی او به عنوان مدیر عامل برای مشخص کردن مناطق تمرکز Google خواهد بود
12. This veritable change in how we compute provides immense opportunities for IT personnel to take the reins of change and use them to their individual and institutional advantage.
[ترجمه ترگمان]این تغییر واقعی به این شکل است که ما چگونه فرصت های بسیار زیادی را برای پرسنل IT فراهم می کنیم تا زمام امور را به دست بگیرند و از آن ها به سود فردی و سازمانی خود استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]این تغییر واقعی در چگونگی محاسبه ما فرصت های بسیار زیادی برای پرسنل IT فراهم می کند تا تغییرات را بپذیرند و از مزایای فردی و سازمانی خود استفاده کنند
[ترجمه گوگل]این تغییر واقعی در چگونگی محاسبه ما فرصت های بسیار زیادی برای پرسنل IT فراهم می کند تا تغییرات را بپذیرند و از مزایای فردی و سازمانی خود استفاده کنند
13. When West finally stepped aside in 2000, Kupchak felt he was qualified to take the reins from the front-office legend.
[ترجمه ترگمان]وقتی که بالاخره غرب در سال ۲۰۰۰ کنار گذاشت، Kupchak احساس کرد که صلاحیت دریافت افسار از افسانه اصلی را دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که غرب در نهایت در سال 2000 کنار گذاشته شد، کاپچاک احساس کرد که واجد شرایط است که از افسانه جلوی دفتر استفاده کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که غرب در نهایت در سال 2000 کنار گذاشته شد، کاپچاک احساس کرد که واجد شرایط است که از افسانه جلوی دفتر استفاده کند
14. If you turn to passive aggression when you're uncomfortable with what's expected of you, it's important to do something to take the reins of your situation.
[ترجمه ترگمان]اگر با آنچه که از شما انتظار می رود احساس ناراحتی کنید، مهم است که کاری انجام دهید تا زمام امور خود را به دست بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر شما به تجاوز غیرفعال، هنگامی که از چیزی که از شما انتظار دارید ناراحت نشوید، مهم است که کاری را انجام دهید تا موقعیت خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]اگر شما به تجاوز غیرفعال، هنگامی که از چیزی که از شما انتظار دارید ناراحت نشوید، مهم است که کاری را انجام دهید تا موقعیت خود را از بین ببرد
15. And we need strong, smart, confident young women to stand up and take the reins.
[ترجمه ترگمان]و ما به زنان جوان قوی، باهوش و بااعتماد به نفس نیاز داریم که بایستند و عنان اسب ها را بگیرند
[ترجمه گوگل]و ما نیاز به جوانان قوی، هوشمند و با اعتماد به نفس می خواهیم که بلند شویم و چتر بگیریم
[ترجمه گوگل]و ما نیاز به جوانان قوی، هوشمند و با اعتماد به نفس می خواهیم که بلند شویم و چتر بگیریم
کلمات دیگر: