به دام افتادن
walk into
انگلیسی به فارسی
تصادم کردن
انگلیسی به انگلیسی
• reprimand, scold; beat, flog, whip
مترادف و متضاد
Collide with
Fall into (a trap) (especially one that could have been avoided with more care)
جملات نمونه
1. One day someone will walk into your life, then you realize love was always worth waiting for.
[ترجمه ترگمان]یه روز یه نفر وارد زندگیت میشه و می فهمی که عشق همیشه ارزش صبر کردن رو داره
[ترجمه گوگل]یک روز کسی به زندگی شما راه می یابد، پس شما متوجه می شوید عشق همیشه ارزش انتظار دارد
[ترجمه گوگل]یک روز کسی به زندگی شما راه می یابد، پس شما متوجه می شوید عشق همیشه ارزش انتظار دارد
2. I saw him walk into a pool of water.
[ترجمه ترگمان]دیدم که رفت تو یه استخر آب
[ترجمه گوگل]من دیدم او به یک استخر از آب می رود
[ترجمه گوگل]من دیدم او به یک استخر از آب می رود
3. I've had an idea . Why don't we walk into town?
[ترجمه ترگمان]من یه فکری دارم چرا به شهر نمیریم؟
[ترجمه گوگل]ایده ای داشتم چرا ما به شهر نمی رویم؟
[ترجمه گوگل]ایده ای داشتم چرا ما به شهر نمی رویم؟
4. When I left school, I could walk into any job.
[ترجمه ترگمان]وقتی مدرسه رو ترک کردم، می تونم وارد هر کاری بشم
[ترجمه گوگل]وقتی مدرسه را ترک کردم، می توانستم هر کاری را بکنم
[ترجمه گوگل]وقتی مدرسه را ترک کردم، می توانستم هر کاری را بکنم
5. Joey would walk into the bar and hold court all night.
[ترجمه ترگمان]جویی می میره تو بار و تمام شب رو در دادگاه نگه می داره
[ترجمه گوگل]جوئی به طرف نوار رفت و تمام شب را در دادگاه سپری کرد
[ترجمه گوگل]جوئی به طرف نوار رفت و تمام شب را در دادگاه سپری کرد
6. They began to hum when seeing Jackson walk into the hall.
[ترجمه ترگمان]وقتی دید که جکسون وارد سرسرا شد شروع به زمزمه کردن کردند
[ترجمه گوگل]آنها هنگام دیدن جکسون به سالن رفتند
[ترجمه گوگل]آنها هنگام دیدن جکسون به سالن رفتند
7. If you feel up to it, we could walk into town after lunch.
[ترجمه ترگمان]اگه دلت بخواد، می تونیم بعد از ناهار به شهر بریم
[ترجمه گوگل]اگر احساس می کنید به آن می توانید بعد از ناهار به شهر بروید
[ترجمه گوگل]اگر احساس می کنید به آن می توانید بعد از ناهار به شهر بروید
8. If you feel up to it, we could walk into town.
[ترجمه ترگمان]، اگه بهش علاقه داری میتونیم بریم به شهر
[ترجمه گوگل]اگر احساس می کنید به آن می توانید به شهر بروید
[ترجمه گوگل]اگر احساس می کنید به آن می توانید به شهر بروید
9. Mind you don't walk into a trap!
[ترجمه ترگمان]مواظب باش تو تله نری!
[ترجمه گوگل]ذهن شما را به دام نمی اندازد!
[ترجمه گوگل]ذهن شما را به دام نمی اندازد!
10. I walk into my dining room at 26 this morning, just to say my goodbyes to the little lady.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح در اتاق dining قدم می زنم، فقط برای اینکه با خانم کوچولو خداحافظی کنم
[ترجمه گوگل]من امروز صبح به اتاق ناهارخوری من راه می یابم، فقط می گویم خداحافظی به خانم کوچولو
[ترجمه گوگل]من امروز صبح به اتاق ناهارخوری من راه می یابم، فقط می گویم خداحافظی به خانم کوچولو
11. After the show, guests walk into a second room, where more items are presented for close-up inspection.
[ترجمه ترگمان]بعد از نمایش، مهمانان وارد اتاق دوم می شوند، که در آن موارد بیشتری برای بازرسی نزدیک ارائه می شود
[ترجمه گوگل]پس از نمایش، مهمانان به یک اتاق دوم راه می یابند، که موارد بیشتری برای بازرسی نزدیک ارائه می شود
[ترجمه گوگل]پس از نمایش، مهمانان به یک اتاق دوم راه می یابند، که موارد بیشتری برای بازرسی نزدیک ارائه می شود
12. Yet a walk into any delicatessen or a continental charcuterie will prove the enormous potential of this vastly underrated animal.
[ترجمه ترگمان]با این حال، راه رفتن به هر delicatessen یا a، پتانسیل عظیم این حیوان بسیار دست کم گرفته را اثبات خواهد کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، راه رفتن به هر غذای آماده یا غذای قاره ای، پتانسیل بسیار بالایی این حیوان به شدت زیر دستان را ثابت می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، راه رفتن به هر غذای آماده یا غذای قاره ای، پتانسیل بسیار بالایی این حیوان به شدت زیر دستان را ثابت می کند
13. You can't help but be humbled when you walk into this magnificent cathedral.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد این کلیسای مجلل شدی نمی توانی به من کمک کنی
[ترجمه گوگل]هنگامی که به این کلیسای باشکوه راه می یابید، نمیتوانید کمک کنید، اما باید فروتن شوید
[ترجمه گوگل]هنگامی که به این کلیسای باشکوه راه می یابید، نمیتوانید کمک کنید، اما باید فروتن شوید
14. Try to walk into the room with good posture, though not like a guardsman on parade.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با حالت خوب وارد اتاق شوید، با این وجود نه به عنوان نگهبان برای رژه رفتن
[ترجمه گوگل]سعی کنید به اتاق با موقعیت خوب بروید، اگر چه به عنوان نگهبان در رژه نیست
[ترجمه گوگل]سعی کنید به اتاق با موقعیت خوب بروید، اگر چه به عنوان نگهبان در رژه نیست
پیشنهاد کاربران
وارد شدن
برخورد ناگهانی به کسی یا چیزی که بر اثر پرت بودن حواس اتفاق می افتد ( مانند برخورد کردن به در ورودی ساختمان به هنگام عجله داشتن )
خیلی راحت کار پیدا کردن، به چیزی خوردن، برخورد و تصادم داشتن، ناخواسته باکسی ملاقات کردن
به راحتی به دست آوردن
"ناگریز وارد" چیزی شدن یا قضیه ای شدن
. Arash walked straight into a wall. He can’t have been looking where he was going
َآرش در حال راه رفتن با دیوار برخورد کرد. حتما متوجه نبوده که کدوم سمت داره میره.
َآرش در حال راه رفتن با دیوار برخورد کرد. حتما متوجه نبوده که کدوم سمت داره میره.
سرکار رفتن ( اینکه توسط کسی یا چیزی سر کار گذاشته بشیم و گول بخوریم )
درگیر ( چیزی ) شدن ( به دلیل ناآگاهی )
( ندانسته ) وارد چیزی شدن
وارد شدن ( با پا )
به راحتی ( کار ) پیدا کردن
برخورد کردن
( ندانسته ) وارد چیزی شدن
وارد شدن ( با پا )
به راحتی ( کار ) پیدا کردن
برخورد کردن
He walked right into the trap.
اون با پای خودش رفت توی تله.
اون با پای خودش رفت توی تله.
کلمات دیگر: