زیاد، بطور وسیع
vastly
زیاد، بطور وسیع
انگلیسی به فارسی
زیاد،بطور وسیع
به شدت
انگلیسی به انگلیسی
• immensely, extensively, tremendously
vastly means very much or to a very large extent.
vastly means very much or to a very large extent.
جملات نمونه
1. they are vastly different in size
آنها از نظر اندازه بسیار متفاوت هستند.
2. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی
3. Cheaper housing would vastly improve the living standards of ordinary people.
[ترجمه ترگمان]خانه های ارزان تر استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود خواهند بخشید
[ترجمه گوگل]مسکن ارزان تر به شدت استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]مسکن ارزان تر به شدت استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود می بخشد
4. Their failures vastly outnumber their successes.
[ترجمه ترگمان]شکست های آن ها بسیار بیشتر از موفقیت آن ها است
[ترجمه گوگل]شکست های آنها به میزان قابل توجهی از موفقیت هایشان بیشتر است
[ترجمه گوگل]شکست های آنها به میزان قابل توجهی از موفقیت هایشان بیشتر است
5. Living conditions are vastly different from those pertaining in their country of origin.
[ترجمه ترگمان]شرایط زندگی بسیار متفاوت از شرایط مربوط به کشور مبدا آن ها می باشد
[ترجمه گوگل]شرایط زندگی بسیار متفاوت از آنهایی است که در کشور خود منشاء دارند
[ترجمه گوگل]شرایط زندگی بسیار متفاوت از آنهایی است که در کشور خود منشاء دارند
6. The quality of the training has vastly improved.
[ترجمه ترگمان]کیفیت این آموزش بسیار بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]کیفیت آموزش بسیار بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]کیفیت آموزش بسیار بهبود یافته است
7. Men in prison vastly outnumber women.
[ترجمه ترگمان]مردان در زندان خیلی از زن ها حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]مردان در زندان از زنان بیشتر است
[ترجمه گوگل]مردان در زندان از زنان بیشتر است
8. The data derived from this project has vastly increased our knowledge of how genes work.
[ترجمه ترگمان]داده های به دست آمده از این پروژه، دانش ما در مورد چگونگی کار ژن را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]داده های مشتق شده از این پروژه دانش ما را در مورد اینکه چگونه ژن ها کار می کنند، افزایش داده است
[ترجمه گوگل]داده های مشتق شده از این پروژه دانش ما را در مورد اینکه چگونه ژن ها کار می کنند، افزایش داده است
9. Death was considered vastly preferable to dishonor.
[ترجمه ترگمان]مرگ به هیچ وجه بهتر از این نبود که او را رسوا کنند
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی
[ترجمه گوگل]مرگ به شدت ترجیح داده شد تا بی شرمی
10. The new model of locamotives vastly excels the old one in performance.
[ترجمه ترگمان]مدل جدید of به شدت در عملکرد قبلی برتری دارد
[ترجمه گوگل]مدل جدید locamotives به طور چشمگیری پیشرفته تر از عملکرد قبلی است
[ترجمه گوگل]مدل جدید locamotives به طور چشمگیری پیشرفته تر از عملکرد قبلی است
11. Her private and public selves were vastly different.
[ترجمه ترگمان]selves خصوصی و خصوصی او بسیار متفاوت بودند
[ترجمه گوگل]خصوصیات و خصوصیات او بسیار متفاوت بود
[ترجمه گوگل]خصوصیات و خصوصیات او بسیار متفاوت بود
12. His later work was vastly inferior to his early work.
[ترجمه ترگمان]کار بعدی او بسیار پائین تر از ساعات اولیه کارش بود
[ترجمه گوگل]کار بعد او به طور قابل ملاحظه ای به کار او در اوج رسید
[ترجمه گوگل]کار بعد او به طور قابل ملاحظه ای به کار او در اوج رسید
13. Life in the wild is vastly overrated.
[ترجمه ترگمان]زندگی در حیات وحش بیش از حد اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]زندگی در وحشی بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]زندگی در وحشی بسیار زیاد است
14. Although badly out-numbered by the enemy, we had vastly superior firepower.
[ترجمه ترگمان]با اینکه خیلی بد با دشمن فاصله داشتم، ما قدرت شلیک زیادی داشتیم
[ترجمه گوگل]اگرچه دشمن به شدت نابود شده بود، ما قدرت شلیک فوق العاده ای داشتیم
[ترجمه گوگل]اگرچه دشمن به شدت نابود شده بود، ما قدرت شلیک فوق العاده ای داشتیم
15. In my opinion, Hirst's work has been vastly overrated.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، کار Hirst بیش از حد اهمیت داشت
[ترجمه گوگل]به نظر من کار هورست خیلی زیاد شده است
[ترجمه گوگل]به نظر من کار هورست خیلی زیاد شده است
پیشنهاد کاربران
بسیار
به میزان بسیار زیاد
به طور گسترده
به طور گسترده
کلمات دیگر: