خم نشدنی، خمش ناپذیر، غیر قابل انعطاف، سفت، سخت، شق، مصمم، سختگیر، بی رحم، نرم نشدنی، استوار، خم ناپذیر، خم نشو
unbending
خم نشدنی، خمش ناپذیر، غیر قابل انعطاف، سفت، سخت، شق، مصمم، سختگیر، بی رحم، نرم نشدنی، استوار، خم ناپذیر، خم نشو
انگلیسی به فارسی
سخت،نرم نشدنی،استوار،خم ناپذیر،خم نشو
بی نظیر، شل کردن، راست کردن، باز کردن، رها کردن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: rigid or strict.
• مترادف: inflexible, rigid, stern, strict
• مشابه: grim, hard, intractable, intransigent, mulish, obdurate, pertinacious, resistant, stiff, stubborn, uncompromising, unyielding
• مترادف: inflexible, rigid, stern, strict
• مشابه: grim, hard, intractable, intransigent, mulish, obdurate, pertinacious, resistant, stiff, stubborn, uncompromising, unyielding
• (2) تعریف: forbidding or aloof.
• مترادف: aloof, austere, forbidding, stern
• مشابه: uninviting
• مترادف: aloof, austere, forbidding, stern
• مشابه: uninviting
- an unbending demeanor
[ترجمه ترگمان] رفتار unbending با او بود
[ترجمه گوگل] یک رفتار بی نظیر
[ترجمه گوگل] یک رفتار بی نظیر
اسم ( noun )
مشتقات: unbendingly (adv.), unbendingness (n.)
مشتقات: unbendingly (adv.), unbendingness (n.)
• : تعریف: the act of becoming less rigid or more relaxed.
• مترادف: relaxation, unwinding
• مترادف: relaxation, unwinding
• not bending, unyielding, inflexible, rigid
when someone is unbending, they have very strict beliefs and attitudes, which they are unwilling to change.
when someone is unbending, they have very strict beliefs and attitudes, which they are unwilling to change.
مترادف و متضاد
rigid, tough
Synonyms: aloof, crisp, distant, do or die, dug in, firm, formal, hard as nails, hard-line, hold one’s ground, hold the fort, hold the line, incompliant, inelastic, inexorable, inflexible, intractable, locked in, obdurate, obstinate, relentless, reserved, resolute, set in stone, severe, single-minded, standing one’s ground, standing pat, sticking to one’s guns, stiff, strict, stubborn, uncompromising, unflexible, unrelenting, unswayable, unyielding, uptight
Antonyms: bending, flexible, pliable, pliant, relaxed, soft
جملات نمونه
1. He remained unbending under the severest of tortures.
[ترجمه ترگمان]او در مقابل سخت ترین شکنجه ها unbending بود
[ترجمه گوگل]او تحت شدیدترین شکنجه ها باقی ماند
[ترجمه گوگل]او تحت شدیدترین شکنجه ها باقی ماند
2. Her father was a stern unbending man.
[ترجمه ترگمان]پدرش عبوس و عبوس بود
[ترجمه گوگل]پدرش یک مرد بی رحمانه بود
[ترجمه گوگل]پدرش یک مرد بی رحمانه بود
3. The Minister was proving unbending on key issues.
[ترجمه ترگمان]وزیر در مورد مسائل کلیدی ثابت کرده بود
[ترجمه گوگل]وزیر در مورد مسائل کلیدی ثابت کرد
[ترجمه گوگل]وزیر در مورد مسائل کلیدی ثابت کرد
4. He was so tough, so unbending and uncompromising, and I don't think he's changed.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر خشن و سرسخت و سرسخت بود و فکر نمی کنم تغییر کرده باشد
[ترجمه گوگل]او خیلی دشوار و بی رحمانه و بی تقصیر بود و من فکر نمی کنم او تغییر کند
[ترجمه گوگل]او خیلی دشوار و بی رحمانه و بی تقصیر بود و من فکر نمی کنم او تغییر کند
5. He had been its implacable scourge, its unbending critic, preaching and practising austerity and revenge.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، یک مجازات سرسخت، یک منتقد، یک منتقد، موعظه و تلافی کردن و انتقام بود
[ترجمه گوگل]او عصبانیت ناشی از آن بوده است، منتقد بی وقفه، موعظه و ریاضت و انتقام گیری
[ترجمه گوگل]او عصبانیت ناشی از آن بوده است، منتقد بی وقفه، موعظه و ریاضت و انتقام گیری
6. The unbending insistence on fiscal retrenchment, whatever the impact on countries with non-existent social safety nets, should be rethought.
[ترجمه ترگمان]اصرار unbending بر retrenchment مالی، هر چیزی که بر روی کشورها با شبکه های امنیت اجتماعی وجود داشته باشد، باید دوباره فکر شود
[ترجمه گوگل]بی تردید اصرار بر کاهش مالیات، هر چه تأثیری بر کشورهایی با شبکه های غیر اجتماعی وجود دارد، باید دوباره مورد بازنگری قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بی تردید اصرار بر کاهش مالیات، هر چه تأثیری بر کشورهایی با شبکه های غیر اجتماعی وجود دارد، باید دوباره مورد بازنگری قرار گیرد
7. He was rigid and unbending.
[ترجمه ترگمان]او عبوس و سرسخت بود
[ترجمه گوگل]او سفت و سخت بود
[ترجمه گوگل]او سفت و سخت بود
8. His power is without limit, and his will unbending!
[ترجمه ترگمان]قدرت او بدون محدودیت است و اراده او تغییر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]قدرت او بدون محدودیت است، و او بدون هیچ زحمتی!
[ترجمه گوگل]قدرت او بدون محدودیت است، و او بدون هیچ زحمتی!
9. The technology of multi - spot unbending and progressive unbending has been widely adopted in the casting equipment.
[ترجمه ترگمان]فن آوری of چند نقطه ای و unbending پیشرو به طور گسترده در تجهیزات ریخته گری به کار گرفته شده است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی چند لایه بی وقفه و پیشرونده پیشرفته در تجهیزات ریخته گری به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی چند لایه بی وقفه و پیشرونده پیشرفته در تجهیزات ریخته گری به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است
10. As expected, Heaven is very concerned about my unbending person.
[ترجمه ترگمان]همان طور که انتظار می رفت، خداوند در مورد شخص unbending بسیار نگران است
[ترجمه گوگل]به عنوان انتظار می رود، بهشت بسیار نگران شخص بی رحم من است
[ترجمه گوگل]به عنوان انتظار می رود، بهشت بسیار نگران شخص بی رحم من است
11. I have a recollection of large, unbending women with great noses and rapacious eyes.
[ترجمه ترگمان]من یک خاطره بزرگ از یک زن بزرگ با بینی بزرگ و چشمان حریص دارم
[ترجمه گوگل]من خاطره ای از زنان بزرگ و بی رحمانه ای با بینی های بزرگ و چشم های خنده دار دارم
[ترجمه گوگل]من خاطره ای از زنان بزرگ و بی رحمانه ای با بینی های بزرگ و چشم های خنده دار دارم
12. They stand erect and unbending in face of North China's violent wind and snow.
[ترجمه ترگمان]آن ها صاف و محکم در مقابل باد شدید کره شمالی و برف ایستاده اند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر باد و برف خشونت آمیز شمالی چین ایستادگی و بی وقفه ایستاده اند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر باد و برف خشونت آمیز شمالی چین ایستادگی و بی وقفه ایستاده اند
13. He is inflexible, unbending and combative.
[ترجمه ترگمان]او غیرقابل انعطاف، محکم و سرسخت است
[ترجمه گوگل]او غیر قابل انعطاف، بی رحم و مبارز است
[ترجمه گوگل]او غیر قابل انعطاف، بی رحم و مبارز است
14. Page 29 : Mononoke became angry at her unbending stubbornness.
[ترجمه ترگمان]صفحه ۲۹: Mononoke از لجاجت unbending عصبانی شد
[ترجمه گوگل]Page 29 Mononoke در خشونت بی نظیر او خشمگین شد
[ترجمه گوگل]Page 29 Mononoke در خشونت بی نظیر او خشمگین شد
15. A strict diet plan appeals to the unbending Capricorn.
[ترجمه ترگمان]برنامه غذایی سخت گیرانه ای برای برج جدی جدی جدی است
[ترجمه گوگل]یک برنامه رژیم سختگیرانه برای جذابیت ناگفته
[ترجمه گوگل]یک برنامه رژیم سختگیرانه برای جذابیت ناگفته
پیشنهاد کاربران
سرسخت، انعطاف ناپذیر، متعصب، لجوج، قاطع
کلمات دیگر: