ناخودآگاه
unashamedly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• without shame, in an unashamed manner, without embarrassment, unabashedly
جملات نمونه
1. Drugs are sold unashamedly in broad daylight.
[ترجمه ترگمان]مواد توی روز روشن بدون هیچ شرمندگی فروخته میشن
[ترجمه گوگل]مواد مخدر به طور ناخودآگاه در روز روشن فروخته می شود
[ترجمه گوگل]مواد مخدر به طور ناخودآگاه در روز روشن فروخته می شود
2. She lays herself open to criticism with such unashamedly extreme views.
[ترجمه ترگمان]او خود را در معرض انتقاد از چنین دیدگاه های افراطی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او خود را با انتقادات غیرمعمولانه افراطی باز می کند
[ترجمه گوگل]او خود را با انتقادات غیرمعمولانه افراطی باز می کند
3. The show was unashamedly commercial, with little artistic merit.
[ترجمه ترگمان]این نمایش unashamedly تجاری بود و دارای شایستگی هنری کمی بود
[ترجمه گوگل]این نمایش بدون شک ناسازگار بود و شایسته هنری بود
[ترجمه گوگل]این نمایش بدون شک ناسازگار بود و شایسته هنری بود
4. The party framed its message in unashamedly patriotic language.
[ترجمه ترگمان]این حزب پیام خود را با زبان میهن پرستانه unashamedly چارچوب بندی کرد
[ترجمه گوگل]حزب پیام خود را به زبان وطن پرستانه تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]حزب پیام خود را به زبان وطن پرستانه تسلیم کرد
5. The school's headmistress is unashamedly traditional and refuses to allow the girls to wear trousers.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه s سنتی است و از دادن اجازه به دختران برای پوشیدن شلوار امتناع می کند
[ترجمه گوگل]سرپرست مدرسه بی تردید سنتی است و حاضر به اجازه دادن دختران به شلوار نیست
[ترجمه گوگل]سرپرست مدرسه بی تردید سنتی است و حاضر به اجازه دادن دختران به شلوار نیست
6. This is, unashamedly, a policy of relegating by expediency rather than by any stated objectives.
[ترجمه ترگمان]این یک سیاست موکول به مصلحت است تا به هر هدف بیان شده
[ترجمه گوگل]این بدون تردید سیاستی است که به وسیله هدفمند به جای آن که به اهداف ذکر شده برسد
[ترجمه گوگل]این بدون تردید سیاستی است که به وسیله هدفمند به جای آن که به اهداف ذکر شده برسد
7. Perdita cried unashamedly after they left, fleeing to her bare room and hurling herself down on the pink counterpane.
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن آن ها، بی آن که از اتاق بیرون بروند و خود را به اتاق خالی او برسانند، بی آن که خود را به روی روتختی صورتی بیندازد فریاد کشید:
[ترجمه گوگل]Perdita ناخودآگاه گریه کرد پس از ترک، فرار به اتاق گناه خود را و نفوذ خود را بر روی مقعد صورتی
[ترجمه گوگل]Perdita ناخودآگاه گریه کرد پس از ترک، فرار به اتاق گناه خود را و نفوذ خود را بر روی مقعد صورتی
8. They are unashamedly retro in their appeal, but they could equally be futuristic.
[ترجمه ترگمان]آن ها در دادخواست خود عطف به ماسبق می شوند، اما آن ها به همان اندازه می توانند آینده گرا باشند
[ترجمه گوگل]آنها در درخواست تجدید نظر خود به طور غیرمنتظره ای یکپارچهسازی می شوند، اما می توانند به همان اندازه در آینده نیز باشند
[ترجمه گوگل]آنها در درخواست تجدید نظر خود به طور غیرمنتظره ای یکپارچهسازی می شوند، اما می توانند به همان اندازه در آینده نیز باشند
9. This is based unashamedly on a system which will be familiar to students of Open University reading courses.
[ترجمه ترگمان]این امر مبتنی بر سیستمی است که برای دانشجویان دوره های خواندن دانشگاه آزاد آشنا خواهد بود
[ترجمه گوگل]این بدون تردید در یک سیستم است که برای دانش آموزان دوره های خواندن در دانشگاه باز می شود
[ترجمه گوگل]این بدون تردید در یک سیستم است که برای دانش آموزان دوره های خواندن در دانشگاه باز می شود
10. The only real sense the deal makes is unashamedly commercial.
[ترجمه ترگمان]تنها حس واقعی این معامله، unashamedly تجاری است
[ترجمه گوگل]تنها معنی واقعی معامله این است که بی رحمانه تجاری است
[ترجمه گوگل]تنها معنی واقعی معامله این است که بی رحمانه تجاری است
11. Often such schemes unashamedly make vast concessions to the demands of the modern pub customer.
[ترجمه ترگمان]اغلب چنین طرح هایی می توانند امتیازهای زیادی به خواسته های مشتریان میخانه مدرن بدهند
[ترجمه گوگل]اغلب این طرح ها بدون تردید رضایت گسترده ای را برای خواسته مشتری مشتری مدرن ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]اغلب این طرح ها بدون تردید رضایت گسترده ای را برای خواسته مشتری مشتری مدرن ارائه می دهند
12. Others unashamedly hugged each other as they realised the Government was off the hook, if only for the moment.
[ترجمه ترگمان]دیگران یکدیگر را در آغوش گرفتند و متوجه شدند که دولت پول را از دست داده است، اگر فقط برای لحظه ای
[ترجمه گوگل]دیگران به طور ناخودآگاه یکدیگر را در آغوش گرفتند، چون متوجه شدند که دولت فقط از لحاظ لحظه ای از قلاب خارج شده است
[ترجمه گوگل]دیگران به طور ناخودآگاه یکدیگر را در آغوش گرفتند، چون متوجه شدند که دولت فقط از لحاظ لحظه ای از قلاب خارج شده است
13. Although largely neglected today, this latter function is unashamedly manipulative.
[ترجمه ترگمان]اگرچه امروزه مورد غفلت قرار گرفته است، اما این تابع دوم، مکار است
[ترجمه گوگل]اگرچه تا امروز عمدتا نادیده گرفته شده است، اما این تابع دوم، ناخوشایند دستکاری است
[ترجمه گوگل]اگرچه تا امروز عمدتا نادیده گرفته شده است، اما این تابع دوم، ناخوشایند دستکاری است
14. That man is blowing his own trumpet unashamedly.
[ترجمه ترگمان]این مرد، ترومپت خودش رو میزنه و هیچ شرمی نداره
[ترجمه گوگل]این مرد بی تردید ترومپت خود را می کشد
[ترجمه گوگل]این مرد بی تردید ترومپت خود را می کشد
15. Amid signs of resurgent amphetamine abuse, the PPP unashamedly talks of reviving it.
[ترجمه ترگمان]در میان نشانه های طغیان مجدد سو مصرف آمفتامین، حزب مردم پاکستان از احیای آن سخن گفت
[ترجمه گوگل]در میان نشانه های سوء استفاده از آمفتامین مجددا، PPP به طور ناگهانی از احیای آن صحبت می کند
[ترجمه گوگل]در میان نشانه های سوء استفاده از آمفتامین مجددا، PPP به طور ناگهانی از احیای آن صحبت می کند
پیشنهاد کاربران
با جسارت تمام
به نقل از هزاره:
1. با وقاحت، با بی شرمی، بی پروا، بدون پروا، وقیحانه
2. بی دغدغه، راحت، بدون خجالت
1. با وقاحت، با بی شرمی، بی پروا، بدون پروا، وقیحانه
2. بی دغدغه، راحت، بدون خجالت
با اطمینان کامل
کلمات دیگر: