• take the first step, begin something by oneself
take the initiative
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. We must take the initiative in the struggle to end the war.
[ترجمه ترگمان]ما باید ابتکار عمل را برای پایان دادن به جنگ انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید ابتکار عمل را در مبارزه برای پایان دادن به جنگ انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید ابتکار عمل را در مبارزه برای پایان دادن به جنگ انجام دهیم
2. Why don't you take the initiative and ask him out?
[ترجمه ترگمان]چرا از ابتکار عمل استفاده نمی کنید و از او بخواهید که بیرون بیاید؟
[ترجمه گوگل]چرا این ابتکار را نمی گیرید و از او می پرسید؟
[ترجمه گوگل]چرا این ابتکار را نمی گیرید و از او می پرسید؟
3. It was up to the US to take the initiative in repairing relations.
[ترجمه امیر] این امر به ایالات متحده بستگی دارد که در اصلاح روابط پیش قدم شود
[ترجمه ترگمان]به آمریکا بستگی دارد که این ابتکار را در تعمیر و تعمیر روابط به عمل آورد[ترجمه گوگل]این امر به ایالات متحده بستگی دارد که ابتکار عمل را در اصلاح روابط انجام دهد
4. It's up to this country to take the initiative in banning nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]این کشور به این کشور تعلق دارد تا این ابتکار را در ممنوع کردن سلاح های هسته ای به عمل آورد
[ترجمه گوگل]این کشور به این اقدام برای ممنوعیت سلاح های هسته ای می انجامد
[ترجمه گوگل]این کشور به این اقدام برای ممنوعیت سلاح های هسته ای می انجامد
5. Engineers should take the initiative and look for opportunities to encourage greater awareness of risk issues within their organisation.
[ترجمه ترگمان]مهندسان باید این ابتکار را اتخاذ کرده و به دنبال فرصت هایی برای تشویق آگاهی بیشتر در مورد مسایل خطر در سازمان خود باشند
[ترجمه گوگل]مهندسین باید ابتکار عمل و فرصت هایی را برای تشویق آگاهی بیشتر از مسائل ریسک در سازمان خود دنبال کنند
[ترجمه گوگل]مهندسین باید ابتکار عمل و فرصت هایی را برای تشویق آگاهی بیشتر از مسائل ریسک در سازمان خود دنبال کنند
6. They take the initiative, come up with technological and organizational innovations, devise new solutions to old problems.
[ترجمه ترگمان]آن ها این ابتکار را به دست می گیرند، با نوآوری های تکنولوژیکی و سازمانی همخوانی دارند، راه حل های جدیدی را برای مشکلات قدیمی ابداع می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ابتکار عمل، نوآوری های تکنولوژیکی و سازمانی را ارائه می دهند، راه حل های جدیدی را برای مشکلات قدیمی ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ابتکار عمل، نوآوری های تکنولوژیکی و سازمانی را ارائه می دهند، راه حل های جدیدی را برای مشکلات قدیمی ایجاد می کنند
7. They had to take the initiative, but they were encouraged to seek technical guidance wherever they could get it.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند که از این ابتکار عمل کنند، اما آن ها تشویق شدند تا هر جا که بتوانند به دنبال راهنمایی فنی بگردند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند ابتکار عمل خود را بگیرند، اما آنها تشویق به جستجوی راهنمایی فنی در هر کجا که می توانستند انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند ابتکار عمل خود را بگیرند، اما آنها تشویق به جستجوی راهنمایی فنی در هر کجا که می توانستند انجام دهند
8. Encouraged, Swindon at last began to take the initiative and Felgate saved Bolton by tipping Simpson's shot over the bar.
[ترجمه ترگمان]با تشویق، Swindon بالاخره شروع به گرفتن ابتکار کردند و Felgate با پرتاب گلوله سیمپسون در برابر بار، بولتون را نجات داد
[ترجمه گوگل]تشویق شد، سیندن در نهایت شروع به ابتکار عمل کرد و فولگت بولتون را با سقوط شیمپسون در بالای نوار، نجات داد
[ترجمه گوگل]تشویق شد، سیندن در نهایت شروع به ابتکار عمل کرد و فولگت بولتون را با سقوط شیمپسون در بالای نوار، نجات داد
9. You think he wants me to take the initiative?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی ازم میخواد ابتکار عمل رو بگیرم؟
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید او می خواهد من را به ابتکار عمل؟
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید او می خواهد من را به ابتکار عمل؟
10. It is, however, NOW that the defender should take the initiative in the further handling of the claim.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اکنون که مدافع باید ابتکار عمل را در کنترل بیشتر این ادعا اتخاذ کند
[ترجمه گوگل]با این حال، اکنون، مدافع باید ابتکار عمل را در رسیدگی به این ادعا آغاز کند
[ترجمه گوگل]با این حال، اکنون، مدافع باید ابتکار عمل را در رسیدگی به این ادعا آغاز کند
11. To actively break unfamiliarity and separation and take the initiative to introduce oneself.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به طور فعال غربت و جدایی را بشکنید و ابتکار را به کار بگیرید تا خود را معرفی کنید
[ترجمه گوگل]برای آزار و اذیت و جداسازی فعالانه و ابتکار عمل خود را معرفی کنید
[ترجمه گوگل]برای آزار و اذیت و جداسازی فعالانه و ابتکار عمل خود را معرفی کنید
12. And take the initiative to fund the gainer for the many high positions of fund shares.
[ترجمه ترگمان]و این ابتکار را بردارید تا صندوق سرمایه گذاری را برای موقعیت های بسیار زیادی از سهام صندوق سرمایه گذاری کنید
[ترجمه گوگل]و ابتکار عمل را برای تأمین سوددهنده برای بسیاری از مواضع بلندمدت سهام صندوق بپردازید
[ترجمه گوگل]و ابتکار عمل را برای تأمین سوددهنده برای بسیاری از مواضع بلندمدت سهام صندوق بپردازید
13. Learning a language, should take the initiative to learn, independently and purposefully.
[ترجمه ترگمان]یادگیری یک زبان، باید ابتکار را برای یادگیری، به صورت مستقل و هدفمند انجام دهد
[ترجمه گوگل]یادگیری یک زبان، باید ابتکار عمل را برای یادگیری، مستقل و هدفمند انجام دهد
[ترجمه گوگل]یادگیری یک زبان، باید ابتکار عمل را برای یادگیری، مستقل و هدفمند انجام دهد
14. Two should take the initiative into the Pearl River Delta regional economic integration process.
[ترجمه ترگمان]دو نفر باید این ابتکار را به روند ادغام اقتصادی منطقه ای دلتای رود Delta برسانند
[ترجمه گوگل]دو باید این ابتکار عمل را در پروسه ادغام اقتصادی منطقه ای دلتای رود مروارید انجام دهند
[ترجمه گوگل]دو باید این ابتکار عمل را در پروسه ادغام اقتصادی منطقه ای دلتای رود مروارید انجام دهند
15. Housing industry is to take the initiative in promote China's realty development.
[ترجمه ترگمان]صنعت مسکن برای پیشبرد توسعه املاک و مستغلات چین، این ابتکار را به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]صنعت مسکن این است که ابتکار عمل خود را در توسعه املاک چین توسعه دهد
[ترجمه گوگل]صنعت مسکن این است که ابتکار عمل خود را در توسعه املاک چین توسعه دهد
پیشنهاد کاربران
مقدم بر
آغاز کردن - ابتکار عمل رو به دست گرفتن
Doing sth at the first time
women usually don't take the initiative when talking to opposite sex.
موقع صحبت با جنس مخالف، معمولا زنان پیشقدم نمیشوند.
موقع صحبت با جنس مخالف، معمولا زنان پیشقدم نمیشوند.
: ( take the initiative ( to do sth
do sth before others do it
begin a task or plan of action
to activate oneself to do sth even if one has not been asked to do it
do sth before others do it
begin a task or plan of action
to activate oneself to do sth even if one has not been asked to do it
پیشقدم شو
آغازگر باش
آغازگر باش
پیش قدم شدن/بودن
انجام دادن کاری پیش از دیگران
Do something before others do it
انجام دادن کاری پیش از دیگران
Do something before others do it
ابتکار عمل را در دست گرفتن
to be the first one to do something, esp. to solve a problem:
Don't be afraid to take the initiative and say what you think.
Don't be afraid to take the initiative and say what you think.
کلمات دیگر: