کلمه جو
صفحه اصلی

vanishingly

انگلیسی به فارسی

ناامید کننده


انگلیسی به انگلیسی

• fleetingly, in the manner of disappearing

جملات نمونه

1. The chances of dying under anaesthetic are vanishingly small.
[ترجمه ترگمان]احتمال مرگ و میر با داروی بی هوشی بسیار کم است
[ترجمه گوگل]شانس مرگ در زیر بیهوشی، ناگهانی کوچک است

2. It would need a gigantic and vanishingly improbable leap across genetic hyperspace.
[ترجمه ترگمان]به یک جهش عظیم و غیر محتمل در سرتاسر فضا احتیاج پیدا می کرد
[ترجمه گوگل]این یک جهش غول پیکر و ناامید کننده در سراسر فضای ژنتیکی نیاز دارد

3. Cells work to keep calcium at vanishingly low internal concentrations, in order to use it for signalling.
[ترجمه ترگمان]سلول ها تلاش می کنند تا کلسیم را در غلظت های پایین داخلی vanishingly نگه دارند تا از آن برای سیگنال دهی استفاده کنند
[ترجمه گوگل]سلول ها برای حفظ کلسیم در غلظت های ناگهانی درونی بدن، برای استفاده از آن برای سیگنالینگ کار می کنند

4. For just the same reason, it is vanishingly improbable that exactly the same evolutionary pathway should ever be travelled twice.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، غیر محتمل است که مسیر تکاملی دقیقا دو بار سفر شود
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، به نظر ناپذیری ناپذیر است که دقیقا همان مسیر تکاملی باید دو بار سفر شود

5. The cost to do so is vanishingly low, and the potential benefits and convenience are quite high.
[ترجمه ترگمان]هزینه این کار بسیار کم است، و منافع بالقوه و راحتی بسیار بالا هستند
[ترجمه گوگل]هزینه انجام این کار ناچیز است و مزایای بالقوه و راحتی آن بسیار بالاست

6. Outside of kernel development, this is now a vanishingly rare technique.
[ترجمه ترگمان]خارج از توسعه هسته، این هم اکنون یک تکنیک بسیار نادر است
[ترجمه گوگل]در خارج از توسعه هسته، این در حال حاضر یک تکنیک نادری است

7. People begin to understand that the future holds vanishingly few certainties, even for those things that would seem to be under our most direct control, like our sandwich preferences.
[ترجمه ترگمان]مردم کم کم شروع به درک این مساله می کنند که آینده چند مورد قطعی را حفظ می کند، حتی برای چیزهایی که به نظر می رسد تحت کنترل مستقیم ما باشند، مانند اولویت های ساندویچ ما
[ترجمه گوگل]مردم شروع به درک این موضوع می کنند که آینده، حقیقتا ناچیز است، حتی برای آن چیزهایی که به نظر می رسد تحت کنترل مستقیم ما هستند، مانند تنظیمات ساندویچ ما

8. Like ignorance, lost innocence can be vanishingly hard to recover.
[ترجمه ترگمان]مثل نادانی، از دست دادن بی گناهی هم میتونه خیلی سخت باشه که بتونه بهبود پیدا کنه
[ترجمه گوگل]مانند بی احتیاطی، بی گناهی از دست رفته می تواند از بین برود و برای بهبودی دشوار است

9. The gene is vanishingly rare in humans, found in less than 3% of people.
[ترجمه ترگمان]ژن در انسان ها بسیار نادر است و در کم تر از ۳ % مردم یافت می شود
[ترجمه گوگل]این ژن در انسانها نادر است و در کمتر از 3٪ افراد یافت می شود

10. Selenium and aluminum are found in vanishingly small concentrations within living things.
[ترجمه ترگمان]Selenium و آلومینیوم در غلظت های کم در داخل چیزهای زنده یافت می شوند
[ترجمه گوگل]سلنیوم و آلومینیوم در غلظت های بسیار ناچیز در موجودات زنده یافت می شوند

11. So this is vanishingly small.
[ترجمه ترگمان]پس این خیلی کوچک است
[ترجمه گوگل]بنابراین این ناچیز است کوچک است

12. This is vanishingly small.
[ترجمه ترگمان] این \"vanishingly\" کوچیکه
[ترجمه گوگل]این ناگهان کوچک است

13. Errors are vanishingly rare.
[ترجمه ترگمان]خطاها بیش از حد کمیاب هستند
[ترجمه گوگل]خطاها ناپایدار هستند

14. Statistically, however, the chance of avoiding synonyms altogether is vanishingly small.
[ترجمه ترگمان]بااینحال، از لحاظ آماری شانس اجتناب از کلمات مترادف هم بسیار کم است
[ترجمه گوگل]با این حال، از لحاظ آماری، احتمال اجتناب از مترادفها به طور کلی ناچیز است

پیشنهاد کاربران

بسیار ناچیز

https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/vanishingly


کلمات دیگر: