1- (با دقت) گوش فرا دادن، (حرف کسی را) به گوش گرفتن، بر دل (خود) نشاندن، مورد ملاحظه ی جدی قرار دادن 2- رنجیده شدن، (حرف کسی را) به دل گرفتن
take to heart
1- (با دقت) گوش فرا دادن، (حرف کسی را) به گوش گرفتن، بر دل (خود) نشاندن، مورد ملاحظه ی جدی قرار دادن 2- رنجیده شدن، (حرف کسی را) به دل گرفتن
انگلیسی به فارسی
قلب را بردار
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to regard seriously or with concern.
• take something personally, take something sensitively
جملات نمونه
1. So it is also the diet to choose if you have sensibly taken to heart the well-established benefits of reducing fat intake.
[ترجمه ترگمان]بنابراین رژیم غذایی هم چنین رژیمی را انتخاب می کند که به طور منطقی منافع شناخته شده کاهش مصرف چربی را حفظ کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین، رژیم غذایی نیز باید انتخاب شود که آیا شما به اندازه کافی از قندخون برای کاهش مصرف چربی استفاده می کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین، رژیم غذایی نیز باید انتخاب شود که آیا شما به اندازه کافی از قندخون برای کاهش مصرف چربی استفاده می کنید
2. Martin has taken to heart the always-good advice to write about what you know.
[ترجمه ترگمان]مارتین همیشه نصیحت خوب را به دل راه داده است تا درباره آنچه می دانی بنویسد
[ترجمه گوگل]مارتین مشاوره همیشه خوب برای نوشتن درباره آنچه که می داند، دلسرد شده است
[ترجمه گوگل]مارتین مشاوره همیشه خوب برای نوشتن درباره آنچه که می داند، دلسرد شده است
3. Take to heart what you know about moderating your Type A behavior.
[ترجمه ترگمان]آنچه را که در مورد تعدیل رفتار نوع A خود می دانید، به قلب خود جلب کنید
[ترجمه گوگل]در مورد تعدیل رفتار Type A خود به قلب خود توجه کنید
[ترجمه گوگل]در مورد تعدیل رفتار Type A خود به قلب خود توجه کنید
4. Hopes Hong guard Hernandez to take to heart expressed.
[ترجمه ترگمان]امید به محافظت از ارناندس به دل ارناندس فاش کرد
[ترجمه گوگل]امیدوار است که Hong Guard هرناندز را به قلب بیان کند
[ترجمه گوگل]امیدوار است که Hong Guard هرناندز را به قلب بیان کند
5. I hop you will take to heart the warning you have been given.
[ترجمه ترگمان]پریدم تو قلبت و بهت هشدار میدم که بهت هشدار داده باشن
[ترجمه گوگل]من به شما هشدار می دهم که به شما داده شده است
[ترجمه گوگل]من به شما هشدار می دهم که به شما داده شده است
6. Don't take to heart what happened just now.
[ترجمه ترگمان]نگران چیزی نباش که الان اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]به قلب نزنید که چه اتفاقی افتاد
[ترجمه گوگل]به قلب نزنید که چه اتفاقی افتاد
7. The advice you give me, I will take to heart.
[ترجمه ترگمان]، نصیحتی که به من می کنی من قلبتو در میارم
[ترجمه گوگل]مشاوره ای که به من دادی
[ترجمه گوگل]مشاوره ای که به من دادی
8. They wanted to howl me down, but I didn't take to heart.
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند من را بکشند، اما من به قلبش فشار نیاوردم
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند من را گول بزنند، اما من قلب را نگرفتم
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند من را گول بزنند، اما من قلب را نگرفتم
9. This is the lesson which the wrestler - and we present-day followers of the Buddha's Truth - can valuably learn and take to heart.
[ترجمه ترگمان]این درسی است که کشتی گیر، و ما پیروان امروزی حقیقت بودا را می توانیم یاد بگیریم و به قلب بگیریم
[ترجمه گوگل]این درس است که کشتی گیر - و ما پیروان کنونی حقیقت بودا - می توانیم به طور ارزشمندی یاد بگیریم و به قلب برسیم
[ترجمه گوگل]این درس است که کشتی گیر - و ما پیروان کنونی حقیقت بودا - می توانیم به طور ارزشمندی یاد بگیریم و به قلب برسیم
10. And that's a lesson one hopes American policy makers will take to heart.
[ترجمه ترگمان]و این درسی است که می توان به سیاست گذاران آمریکایی امیدوار ساخت
[ترجمه گوگل]و این یک درس است که امیدوار است سیاستگذاران آمریکایی به قلب برسند
[ترجمه گوگل]و این یک درس است که امیدوار است سیاستگذاران آمریکایی به قلب برسند
پیشنهاد کاربران
با دل و جان پذیرفتن
to be moved, affected, or upset by sth at a personal level
to consider that some comment is significant to oneself
to take seriously and be affected or troubled by
to understand sth as having deep, personal significance to oneself
to consider that some comment is significant to oneself
to take seriously and be affected or troubled by
to understand sth as having deep, personal significance to oneself
در بافتهای مختلف سطوح معنایی متفاوتی داره:
جدی گرفتن
جدی گرفتن
به دل گرفتن
با دل و جان گوش دادن
یک چیز ( معمولا انتقادی ) رو جدی بگیری
کلمات دیگر: