کلمه جو
صفحه اصلی

unappreciated

انگلیسی به فارسی

ارزیابی نشده است


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of appreciated.

- When no one noticed his contribution, he felt unappreciated.
[ترجمه ترگمان] وقتی کسی به سهم او توجه نکرد، احساس ناخوشایندی به او دست داد
[ترجمه گوگل] هنگامی که هیچ کس متوجه کمک او نشد، او احساس ناخوشایند

• not appreciated, not valued, not receiving recognition

جملات نمونه

1. Her job left her feeling unfulfilled and unappreciated.
[ترجمه ترگمان]کار او باعث شد که او احساس unfulfilled و unappreciated کند
[ترجمه گوگل]شغل او احساس خود را غیرقابل تحقق و نادیده گرفت

2. She felt unappreciated both by her colleagues and her seniors.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به همکارانش و her نسبت به هر دو مورد احترام احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او هم همکاران و هم سالخوردگان او را نادیده گرفت

3. He was in a job where he felt unappreciated and undervalued.
[ترجمه ترگمان]او در جایی بود که احساس unappreciated و دست کم undervalued را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او در کار بود که در آن او احساس ناخوشایند و کمبود یافت

4. They simply feel misunderstood and unappreciated.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سادگی misunderstood و unappreciated را درک می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی احساس بدرفتاری و نادیده گرفتن می کنند

5. Quality assurance is an often overlooked and unappreciated aspect of overall quality laboratory performance.
[ترجمه ترگمان]تضمین کیفیت یکی از جنبه های overlooked و unappreciated عملکرد آزمایشگاه کیفی است
[ترجمه گوگل]تضمین کیفیت یک جنبه ای است که اغلب نادیده گرفته شده و ارزیابی نشده از کارایی کلی آزمایشگاه با کیفیت است

6. Customers who feel unimportant, unappreciated or taken for granted that their business elsewhere.
[ترجمه ترگمان]مشتریان که احساس می کنند بی اهمیت و unappreciated و در جای دیگری کار می کنند
[ترجمه گوگل]مشتریانی که احساس ناخوشایند، غیر قابل قبول یا غیرقابل قبول دارند، کسب و کار خود را در جای دیگر

7. The charms of their subtlety passed by her unappreciated.
[ترجمه ترگمان]فریبندگی ظرافت آن ها با unappreciated her از آن گذشت
[ترجمه گوگل]فریبندگی از ظرافت آنها توسط او ناموفق منتقل شد

8. EXAMPLE: The company's disgruntled employees felt underpaid and unappreciated; they never showed enthusiasm for their work.
[ترجمه ترگمان]مثال: کارکنان ناراضی شرکت احساس underpaid و unappreciated را احساس می کنند؛ آن ها هرگز اشتیاق خود را برای کار خود نشان ندادند
[ترجمه گوگل]نمونه کارکنان ناراضی این شرکت کم هزینه و نامعلوم هستند آنها هرگز اشتیاق به کار خود را نشان نمی دهند

9. Conserving is often unappreciated act, and the impacts of your choices may never be directly seen.
[ترجمه ترگمان]Conserving اغلب یک عمل unappreciated است و تاثیر انتخاب های شما ممکن است به طور مستقیم دیده نشود
[ترجمه گوگل]حفاظت اغلب اقدام ناخودآگاه است و تأثیر انتخاب شما هرگز به طور مستقیم دیده نمی شود

10. The truth and the work of God are unappreciated by a world - loving and compromising Christianity.
[ترجمه ترگمان]حقیقت و کار خداوند به وسیله دنیایی که مسیحیت را به خطر انداخته و به خطر انداخته است محکوم شده است
[ترجمه گوگل]حقیقت و کار خداوند توسط یک مسیحیت دوستانه و سازنده دنیا به دست نمی آید

11. Such fairs are a great morale booster for any nurse who feels unappreciated.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه ها، تقویت روحیه عالی برای هر پرستاری هستند که unappreciated را احساس می کند
[ترجمه گوگل]چنین نمایش هایی یک تقویت کننده روحیه ای عالی برای هر پرستار است که احساس نمی شود

12. In May 197 when I met him, George Lucas was an unappreciated wunderkind.
[ترجمه ترگمان]در پرواز ۱۹۷ وقتی من او را دیدم، جورج لوکاس wunderkind unappreciated بود
[ترجمه گوگل]در مه 197 وقتی که او را ملاقات کردم، جورج لوکاس یک جادوگر غیرقابل اعتماد بود

13. In cathedrals, as so much else, Cottle has a highly developed taste for the unusual and the unappreciated.
[ترجمه ترگمان]در کلیساهای جامع، به عنوان نمونه بسیار دیگری، Cottle ذوق بسیار پیشرفته ای برای the و unappreciated دارد
[ترجمه گوگل]در Cathedrals، همانطور که خیلی، Cottle دارای طعم بسیار توسعه یافته برای غیر معمول و نامعلوم است

14. Both neighborhoods had a strong spiritual sense, a different musical culture, unique foods, and unappreciated patois.
[ترجمه ترگمان]هر دو محله دارای یک حس معنوی قوی، یک فرهنگ موسیقی متفاوت، غذاهای منحصر به فرد و زبان unappreciated unappreciated بودند
[ترجمه گوگل]هر دو محله دارای معنای قوی معنوی، فرهنگی موسیقی متنوع، غذاهای منحصر به فرد و ناهنجاریهای ناخوشایند بودند

15. The problem of mismatch between curriculum and students is serious at all levels of education and largely unappreciated.
[ترجمه ترگمان]مشکل عدم تطابق میان برنامه درسی و دانش آموزان در تمام سطوح آموزش و آموزش عالی است
[ترجمه گوگل]مشکل عدم انطباق بین برنامه درسی و دانش آموزان در تمام سطوح تحصیلی جدی است و عمدتا نامشخص است

پیشنهاد کاربران

قدرنادیده، ( که ) قدروقیمتش شناخته نشده


کلمات دیگر: