کلمه جو
صفحه اصلی

veiled


حجاب دار، روبند زده، روگرفته، پوشیده، مستور، نهان، مبهم، در لفافه

انگلیسی به فارسی

حجابدار، روبند زده، روگرفته


پوشیده، مستور


پنهان، نهان، مبهم، در لفافه


حجاب، پوشاندن، حجاب زدن، مستوریا پنهان کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: expressed or presented in an obscure way; partially hidden or covered.
متضاد: barefaced, overt, transparent
مشابه: oblique

- veiled threats
[ترجمه ترگمان] تهدیدات veiled
[ترجمه گوگل] تهدیدات پوشیده شده

(2) تعریف: wearing a veil.
متضاد: barefaced

• covered with a veil; concealed, hidden
a veiled comment is expressed in a disguised form rather than directly and openly

مترادف و متضاد

disguised


Synonyms: camouflaged, cloaked, concealed, covered, hidden, hooded, invisible, masked, screened, secret, shielded, shrouded, undercover, unexposed, unrecognizable, unrevealed


جملات نمونه

1. a veiled threat
تهدید در لفافه

2. two veiled women entered the shop
دو خانم روبنده زده وارد مغازه شدند.

3. the colonel veiled his anger with soft words
سرهنگ خشم خود را با کلماتی آرام پوشاند.

4. There was a barely veiled hostility in her tone.
[ترجمه ترگمان]لحن hostility به سختی در صدایش موج می زد
[ترجمه گوگل]در لحن او دشمنی به شدت پرده ای وجود داشت

5. She was made uncomfortable by his veiled allusion to the previous night.
[ترجمه ترگمان]از اشاره veiled به شب گذشته ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او توسط شباهت عجیب و غریب خود به شب قبل، ناخوشایند بود

6. He made only a veiled reference to international concerns over human rights issues.
[ترجمه ترگمان]او فقط اشاره veiled به نگرانی های بین المللی درباره مسائل حقوق بشر کرد
[ترجمه گوگل]او تنها اشاره ای خنده دار به نگرانی های بین المللی در مورد مسائل حقوق بشر داشت

7. His speech is being seen as a veiled attack on asylum-seekers.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی به عنوان حمله veiled به پناهجویان دیده می شود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او به عنوان یک حمله پنهانی به پناهجویان دیده می شود

8. Her words sounded like a veiled warning.
[ترجمه ترگمان]صدایش چون اخطار veiled به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]کلماتش مانند یک هشدار پررنگ به نظر می رسید

9. In some societies, women are expected to be veiled when they go out in public.
[ترجمه ترگمان]در برخی جوامع انتظار می رود که زنان در هنگام بیرون رفتن در ملا عام حجاب داشته باشند
[ترجمه گوگل]در برخی از جوامع، انتظار میرود که زنان هنگام غیبت به طور عمومی غافلگیر شوند

10. They warned him with veiled threats not to mention anything he had witnessed.
[ترجمه ترگمان]آن ها به او هشدار داده بودند که از چیزی که دیده بود اشاره ای نکند
[ترجمه گوگل]آنها هشدار دادند او با تهدید های پوشیده شده به چیزی که او شاهد بوده است اشاره نکرده است

11. The misleading report veiled the facts.
[ترجمه ترگمان]گزارش گمراه کننده حقایق را پنهان کرد
[ترجمه گوگل]گزارش گمراه کننده واقعیت ها را به تصویر کشید

12. The details of the evacuation are veiled in secrecy.
[ترجمه ترگمان]جزئیات تخلیه مخفیانه پنهان شدن
[ترجمه گوگل]جزئیات تخلیه در محرمانگی ظاهر می شود

13. She made a veiled reference to his past mistakes.
[ترجمه ترگمان]او به اشتباه ات گذشته خود اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او عبارتی خیره کننده ای به اشتباهات گذشته اش کرد

14. A veiled woman gave me a kindly smile.
[ترجمه ترگمان]زن نقاب دار لبخندی مهرآمیز به من زد
[ترجمه گوگل]یک زن حریص به من لبخند مهربان داد

15. She veiled her face before she went out.
[ترجمه ترگمان]پیش از بیرون رفتن صورتش را پنهان کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه بیرون برود چهره اش را فریب داد

پیشنهاد کاربران

نقابدار. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) مستور. پرده پوش. ( آنندراج ) . که نقاب بر رخ افکنده است تا شناخته نشود. نقاب پوش. که رخ در نقاب نهفته است. ماسک دار :
خورشید وگر نقاب دار است
منقل معشوق برکنار است.
کلیم ( آنندراج ) .

غیرمستقیم

veiled ( مطالعات زنان )
واژه مصوب: باحجاب
تعریف: زنی که خود را با حجاب بپوشاند


کلمات دیگر: