کلمه جو
صفحه اصلی

pointing


(noun) بند کشی، نقطه گذاری، اعراب

انگلیسی به فارسی

بند کشی،نقطه گذاری،اعراب


اشاره کردن، نشان دادن، تیز کردن، گوشه دار کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، متوجه ساختن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• indicating, instance of pointing out; heading, direction
pointing is a way of repairing the outside of a building by filling in the holes between the bricks or stones.
pointing also refers to the cement between bricks or stones in a wall.
see also point.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بندکشی - قراولروی

جملات نمونه

1. pointing the text of a speech
نقطه گذاری متن سخنرانی

2. He was talking while pointing at the map.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که به نقشه اشاره می کرد، حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در حالی که به نقشه اشاره کرد صحبت کرد

3. To divide by 100 is done by only pointing off two figures for decimals.
[ترجمه ترگمان]تقسیم آن ها فقط با اشاره به دو رقم برای اعشار انجام می شود
[ترجمه گوگل]برای تقسیم با 100، تنها با دو رقمی برای دقایق نشان داده می شود

4. He took me around our new offices, pointing out all the salient features.
[ترجمه ترگمان]او مرا در دفتر جدید ما گرفت و تمام خصوصیات برجسته آن را نشان داد
[ترجمه گوگل]او مرا در اطراف دفاتر جدید من گذاشت و همه ی ویژگی های برجسته ای را ذکر کرد

5. "No, go that way, " I said, pointing in the opposite direction.
[ترجمه ترگمان]من در حالی که به جهت مخالف اشاره می کردم گفتم: \" نه، از آن طرف بروید \"
[ترجمه گوگل]من گفتم: 'نه، به همین ترتیب، با اشاره به جهت مخالف

6. Pointing down to the bottom of the cliff, Mary showed us the dangerous rocks.
[ترجمه ترگمان]با اشاره به پایین صخره، مری صخره خطرناک را به ما نشان داد
[ترجمه گوگل]مریم به سمت پایین صخره اشاره کرد و سنگ های خطرناکی را به ما نشان داد

7. "There," said Jack, pointing upwards.
[ترجمه ترگمان]جک به طرف بالا اشاره کرد و گفت: \" آنجا \"
[ترجمه گوگل]جک گفت: 'آنجا، به سمت بالا

8. Pointing up she told me that the director was sleeping in his office upstairs.
[ترجمه ترگمان]اشاره کرد و گفت که کارگردان در دفترش در طبقه بالا خوابیده
[ترجمه گوگل]اشاره به او به من گفت که کارگردان در دفتر او دراز کشیده بود

9. Pointing upwards, he indicated a large nest high in the tree.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به بالا اشاره می کرد، یک لانه بزرگ در درخت نشان داد
[ترجمه گوگل]اشاره به سمت بالا، او یک لانه بزرگ را در درخت نشان داد

10. I'm sure that signpost is pointing the wrong way.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تابلو راه اشتباه را نشان داده
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که نشانه به شیوه اشتباه اشاره دارد

11. There was an arrow pointing to the door.
[ترجمه ترگمان]تیری به در اشاره کرد
[ترجمه گوگل]یک فلش اشاره به درب وجود داشت

12. The canny Premier covered his back by pointing out that he was of Scottish stock.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر زیرک با اشاره به اینکه او از سهام اسکاتلند است، پشتش را پوشاند
[ترجمه گوگل]Premier Premier با پشت سر گذاشتن این موضوع که سهامش در اسکاتلند بود، پشت سر گذاشت

13. The telescope was pointing in the wrong direction.
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ به سمت غلط اشاره می کرد
[ترجمه گوگل]تلسکوپ به جهت اشتباه اشاره کرد

14. My teachers were all pointing me towards university.
[ترجمه ترگمان]معلمان من همه به سمت دانشگاه اشاره می کردند
[ترجمه گوگل]معلمان من همه مرا به سمت دانشگاه هدایت کردند

15. Pointing to the results of a recent survey, he claimed voters were most interested in education and unemployment.
[ترجمه ترگمان]وی با اشاره به نتایج نظرسنجی اخیر، مدعی شد که رای دهندگان به آموزش و بیکاری علاقه مند هستند
[ترجمه گوگل]او با اشاره به نتایج نظرسنجی اخیر، ادعا کرد رای دهندگان بیشتر به آموزش و بیکاری علاقمند بودند

پیشنهاد کاربران

اشاره کردن

هدف داشتن

انجام کار

انجام دادن کار

هدف گیری یا نشانه روی ( در مخابرات بین ماهواره ای )

اشاره کردن
نشون دادن
👉👆☝️

DO YOU KNOW WHO YOU'RE POINTING THAT FILTHY THING AT?!

می دونی کی هستی که به اون کار کثیف اشاره میکنی؟!

به نظرم اشاره کرنده. انجام دادن کار نمیشه
☺️


کلمات دیگر: