کلمه جو
صفحه اصلی

flute


معنی : شیار، فلوت، فلوت زدن
معانی دیگر : (معماری) شیار روی ستون، طرح قاشقی (یا خیاره ای)، خیاره، شیاردار کردن، (موسیقی) فلوت، (جامه یا پارچه و غیره) شیار، چین، پلیسه، رجوع شود به: flue

انگلیسی به فارسی

فلوت، شیار، فلوت زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a high-pitched musical instrument of the woodwind family, consisting of a long slender tube of wood or metal with finger holes or keys along it, that is played by blowing into a mouthpiece at one end or across a hole near one end.

- The flute became a popular jazz instrument in the 1950s.
[ترجمه رومینا] فلوت، یکی از ساز های موسیقی ، در سال ۱۹۵۰ بسیار ساز محبوبی شد
[ترجمه ترگمان] فلوت یکی از ابزارهای موسیقی جاز در دهه ۱۹۵۰ شد
[ترجمه گوگل] این فلاش در دهه 1950 به یک ابزار جاز محبوب تبدیل شد
- The shepherd boy amused himself by playing a wooden flute.
[ترجمه رومینا] پسر چوپان خود را با زدن فلوت چوبی سرگرم کرد.
[ترجمه ترگمان] پسرک چوپان خودش را با یک فلوت چوبی سرگرم کرده بود
[ترجمه گوگل] پسر چوپان خود را با بازی فلوت چوبی سرگرم کرد

(2) تعریف: one of a number of vertical concave channels or grooves, incised esp. on architectural columns and the like.

(3) تعریف: an indentation, groove, or furrow, as in pleated cloth or along the edge of a pie crust.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flutes, fluting, fluted
(1) تعریف: to play a flute.

(2) تعریف: to sing or whistle with a flutelike sound.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to play on a flute.

(2) تعریف: to sing (a phrase or song) with a flutelike tone.

(3) تعریف: to make grooves or furrows in.

- Flute the edges of the pie crust with your fingers and thumb.
[ترجمه ترگمان] را با انگشت شست و شست - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل] لبه های پوسته پای خود را با انگشتان و انگشتانتان بچرخانید
- We use this tool to flute the surface of the glass.
[ترجمه ترگمان] ما از این ابزار برای فلوت کردن سطح شیشه استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل] ما از این ابزار برای استفاده از سطح شیشه استفاده می کنیم

• musical wind instrument; channel, groove (architecture, furniture)
play a flute; speak or sing in flute-like tones; form grooves or channels
a flute is a musical instrument in the shape of a long tube with holes in it. you play it by holding it horizontally and blowing over a hole near one end.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خیاره - قاشقی - شیار
[زمین شناسی] فلوت، شیار، فلوت زدن (رسوب شناسی): الف) یک ساختار رسوبی اولیه که معمولا به صورت یک قالب شیاری دیده شده و از فرورفتگی یا شیاری قاشق مانند به طول 2 تا 10سانتی متر که در اثر فرسایش ناشی از جریان آبی متلاطم و حاوی رسوب بر روی یک بستر گلی ایجاد می شود. معمولا چنین جریاناتی پایانه بالا دست بسیار متلاطم و پرسرعتی دارند که بر همین اساس، عمق آثار شیاری این بخش از بستر گلی، نیز به حداکثر مقدار ممکن خود می رسد. محور طویل چنین ساختارهایی عموما با راستای جریان موازی است. عنوان مزبور، ابتدایا توسط مکسون و کمپل (1935) برای برشها و خوردگیهای شیاری موجود بر روی تخته سنگهای رودخانه کلرادو مورد استفاده قرار گرفته است.ب) عنوانی که برخی موارد به صورت مترادفی تقریبی برای واژه flutecast یا قالب شیاری بکار می رود. ج) یک سطح سنگی دالبری یا شکنجی، واژه مزبور، معمولا به صورت جمع بکار می رود. نیز ببینید: fluting. (زمین ریخت شناسی): کانالی کوچک و کم عمق که محصول هوازدگی و فرسایش تفریقی بوده و به صورت تقریبا قائم بر روی یک سطح سنگی شکل گرفته است.
[ریاضیات] شکاف حلزونی، شیار، خیاره، قاشقی، شکاف حلزونی

مترادف و متضاد

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

فلوت (اسم)
flute, fife, panpipe

فلوت زدن (فعل)
pipe, flute, fife

جملات نمونه

1. a flute is a wind instrument
فلوت یک ساز بادی است.

2. the mouthpiece of a flute
سر فلوت

3. the sweet tone of a flute
آوای شیرین نی لبک

4. She's taking flute lessons, but she really doesn't seem to be getting anywhere with it.
[ترجمه ترگمان]درس فلوت را می گیرد، اما به نظر نمی رسد جایی با آن باشد
[ترجمه گوگل]او درس های فلوت را می گیرد، اما به نظر نمی رسد که هرگز با آن روبرو نشود

5. She plays the flute in an orchestra.
[ترجمه Niyayesh] اون خانومه با فلوت بازی می کند. . . .
[ترجمه ترگمان]فلوت را در ارکستر می نوازد
[ترجمه گوگل]او در یک ارکستر فلوت اجرا می کند

6. The clarinet, flute, saxophone and bassoon are all woodwind instruments.
[ترجمه ترگمان]کلارینت، فلوت، saxophone و باسون همه سازه ای بادی هستند
[ترجمه گوگل]کلارینت، فلوت، ساکسیفون و فاچون همه وسایل چوبی چوب است

7. There was some flute music open on the music stand.
[ترجمه ترگمان]صدای موسیقی در غرفه موسیقی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]موسیقی ایستاده فلوتی بر روی صحنه موسیقی وجود داشت

8. She plays the flute in the school orchestra.
[ترجمه ترگمان]او فلوت را در ارکستر مدرسه می نوازد
[ترجمه گوگل]او فلوت را در ارکستر مدرسه بازی می کند

9. He was playing an old tune on his flute.
[ترجمه محمد رضا خانعلی زاده] او داشت با فلوت متن قدیمی خودش را اجرا می کرد
[ترجمه ترگمان]داشت آهنگ قدیمی فلوت می زد
[ترجمه گوگل]او لحن قدیمی خود را در فلوت اجرا کرد

10. While he sang, I played upon the flute.
[ترجمه ترگمان]همچنان که می خواند، من با فلوت بازی می کردم
[ترجمه گوگل]در حالی که او آواز خواند، من روی فلوت بازی کردم

11. While he sang, I played on the flute.
[ترجمه ترگمان]در حالی که او آواز می خواند، من روی فلوت بازی می کردم
[ترجمه گوگل]در حالی که او آواز خواند، من در فلوت بازی کردم

12. The child occupied himself in playing his flute.
[ترجمه ترگمان]کودک خود را در نواختن فلوت نزد خود مشغول می داشت
[ترجمه گوگل]کودک خود را در بازی فلوت اشغال کرد

13. He took out his flute, and blew at it.
[ترجمه ترگمان]He را درآورد و آن را به باد داد
[ترجمه گوگل]او فلوت خود را از دست داد و از آن منفجر شد

14. The boy trilled on a flute.
[ترجمه ترگمان]پسرک صدای فلوت را شنید
[ترجمه گوگل]پسر بچه ها را روی یک فلاکت ترساند

15. She sings beautifully and also plays the flute and piano.
[ترجمه melika] آن زن به زیبایی آواز میخواند و همچنین فلوت وپیانو را مینوازد یا میزند
[ترجمه ترگمان]او به زیبایی آواز می خواند و با فلوت و پیانو بازی می کند
[ترجمه گوگل]او به زیبایی آواز می خواند و همچنین فلوت و پیانو را بازی می کند

a fluted column

ستون قاشقی تراش (شیاردار)


پیشنهاد کاربران

فلوت

فلوت
لطفا رو اسمم میس رونی بزنید ببینید چی میشه این پیج مال من و محسن ابراهیم زاده ست

۱ - نی لبک. نی لبک زدن. فلوت. فلوت زدن.
۲. شیار

1 - فلوت
2 - لیوان باریک و دراز مخصوص شامپاین

to play the flute
فلوت نواختن،
فلوت زدن

Flute of champagne
گیلاس بلندی که در آن شامپاین سرو میکنند

فلوت، فلوت زدن، شیار

flute ( موسیقی )
واژه مصوب: فلوت
تعریف: سازی از دستۀ نای های کناردَمشی


کلمات دیگر: